صبا بگرفت خورشید ولا از رخ نقاب امروز
به ما از مشرق زلفش بتابد آفتاب امروز
قمر در عقرب زلفش نهان گردید از کثرت
گرفته چهرۀ خورشید و روی آفتاب امروز
دل جمعی پریشان شد چنان زلف پریشانش
هویدا گشت در امکان قیام و انقلاب امروز
صبا از مهر رخسارش میفکن پرده میترسم
بهپا گردد در عالم محشر روز حساب امروز
شکفته غنچۀ نخل گل یاسین و علـّمنا
نمانده در دل مرغان بستان صبر و تاب امروز
ز نه افلاک و هفت کوکب، مه و خورشید میآید
به هنگام سواری گیرد از سلطان رکاب امروز
تو از خون رزان و دختر تاک چمن بگذر
مکن از خونشان گیسو و دست خود خضاب امروز
ببین ساقی صهبای قدم سرخوش مهیا کرد
صراحی و قدح، مینا، سبو، خمّ شراب امروز
در این میلاد ساقی قدم از کوثر و رضوان
دهد بر خلق سکـّان و سما از دُرد ناب امروز
تمام مهر و ماه و جنّ و انس و ثابت و سیّار
شود از ساغر صهبای حیدر کامیاب امروز
در این عید سعید شیعیان، مسرور شد عالم
ولیّ قائم حق شد به عالم انتخاب امروز
بشوید اشک چشم ابر فیض رحمت رحمان
گنه از لوح طغرا دفتر جرم و حساب امروز
جهان در تحت ظل و سایۀ مولا بود لیکن
گرفته ملک هستی را به چوگان بوتراب امروز
اگر بردارد از رخ خسرو کشف الغطا دلبر
ندارد سایبان تابد به رویش آفتاب امروز
اگر قطره ندیدی سرّ وحدت را تو در قرآن
حدیث عشق و عاشق را ببین در این کتاب امروز