عسکری امام حجّت عوالم |
واجب الاطاعة صاحب علائم |
سبط ساقی کوثر |
ظل خالق اکبر |
گنج گوهر علم |
|
از کتاب فضلش حل کند مسائل |
در محافل دین کرد با دلائل |
ناخدای عرفان است |
روح جسم قرآن است |
گنج گوهر علم |
|
ماه مشرق جان در سرادقات است |
در وجود ذاتش کشتی نجات است |
او ولی امکان است |
سبط شاه مردان است |
گنج گوهر علم |
|
دشمن ستمکار شمع کینه افروخت |
از شرار آتش قلب شاه را سوخت |
فکر زهر قاتل کرد |
کار سهل مشکل کرد |
گنج گوهر علم |
|
نخلۀ جفا کشت در ضمیر کشته |
تخم کینه برداشت از نهال کشته |
چون که منکر دین بود |
مونسش شیاطین بود |
یا کریم و یا رب |
|
ظاهراً از این دنیا رفت آن یگانه |
با غمش قرین شد خسرو زمانه |
صاحب الزمان غمگین |
شد برای شاه دین |
یا کریم و یا رب |
|
مکتب علومش بی نظیر باشد |
نوحه گر برایش چرخ پیر باشد |
این چه شور و غوغا است |
در همه جهان بر پا است |
یا کریم و یا رب |
|
باید از دل جان کرد سوگواری |
«قطره» دین حق را کرد شاه را یاری |
چون امام شد مسموم |
یا کریم و یا قیوم |
یا کریم و یا رب |
وقت گل گشت چمن موسم گل بود هزار |
گفت در ساحت باغ گل و هنگام بهار |
غنچۀ نخلۀ گل خوار نگردد هرگز |
خوار اندر سر کوچه و بازار نگردد هرگز |
این قفس منزل طوطی شکر خواری نیست |
مردم شهر به فکر دل بیماری نیست |
پردهدار حرم خیمۀ عزّت باشد |
اندرین بحر بلا کشتی رحمت باشد |
یازده پرتو نوریم از آن مطلع نور |
گنج علمیم به صندوق عمل ملجأ نور |
هادی خلق جهان بود که از زهر جفا |
شد شهید از ستم ظلم ولی دو سرا |
در همه کون به پا ماتم عظمی گردید |
شور عاشور به سامرّه مهیّا گردید |
شد عزاخانه حرم خانۀ مصباح هدی |
نور مشکات سراپردۀ مفتاح هدی |
کودکانش به حرم سر به گربیان حیران |
حجّت دین خدا عسکری محزون گریان |
بهر او بود اگر سدره کافور و کفن |
بیکفن جسم حسین بود در آن بیت حزن |
چشمۀ عین یقین بود کنار دریا |
با لب تشنه سر از پیکر او بود جدا |
همچنان لاله به دل داغ علی اکبر داشت |
سینه مجروح ز پیکان سنان خنجر داشت |
شورشی در دو جهان مظهر سبّوح افکند |
ماکیان سایه بر آن پیکر مجروح افکند |
بود هفتاد دو پروانه یک شمع وجود |
«قطره» درعالم اشک تو بحر وجود |