اشعار قطره

اشعار شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم ابوالقاسم علیمدد کنی متخلص به قطره (1280-1357هـ.ش) *** instagram.com/a.a.ghatre

اشعار قطره

اشعار شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم ابوالقاسم علیمدد کنی متخلص به قطره (1280-1357هـ.ش) *** instagram.com/a.a.ghatre

صاحب الزمان غمگین

عسکری امام حجّت عوالم

واجب الاطاعة صاحب علائم

سبط ساقی کوثر

ظل خالق اکبر

گنج گوهر علم

از کتاب فضلش حل کند مسائل

در محافل دین کرد با دلائل

ناخدای عرفان است

روح جسم قرآن است

گنج گوهر علم

ماه مشرق جان در سرادقات است

در وجود ذاتش کشتی نجات است

او ولی امکان است

سبط شاه مردان است

گنج گوهر علم

دشمن ستمکار شمع کینه افروخت

از شرار آتش قلب شاه را سوخت

فکر زهر قاتل کرد

کار سهل مشکل کرد

گنج گوهر علم

نخلۀ جفا کشت در ضمیر کشته

تخم کینه برداشت از نهال کشته

چون که منکر دین بود

مونسش شیاطین بود

یا کریم و یا رب

ظاهراً از این دنیا رفت آن یگانه

با غمش قرین شد خسرو زمانه

صاحب الزمان غمگین

شد برای شاه دین

یا کریم و یا رب

مکتب علومش بی نظیر باشد

نوحه گر برایش چرخ پیر باشد

این چه شور و غوغا است

در همه جهان بر پا است

یا کریم و یا رب

باید از دل جان کرد سوگواری

«قطره» دین حق را کرد شاه را یاری

چون امام شد مسموم

یا کریم و یا قیوم

یا کریم و یا رب

 

مصیبت امام عسکری علیه السلام

وقت گل گشت چمن موسم گل بود هزار

گفت در ساحت باغ گل و هنگام بهار

غنچۀ نخلۀ گل خوار نگردد هرگز

خوار اندر سر کوچه و بازار نگردد هرگز

این قفس منزل طوطی شکر خواری نیست

مردم شهر به فکر دل بیماری نیست

پرده­دار حرم خیمۀ عزّت باشد

اندرین بحر بلا کشتی رحمت باشد

یازده پرتو نوریم از آن مطلع نور

گنج علمیم به صندوق عمل ملجأ نور

هادی خلق جهان بود که از زهر جفا

شد شهید از ستم ظلم ولی دو سرا

در همه کون به پا ماتم عظمی گردید

شور عاشور به سامرّه مهیّا گردید

شد عزاخانه حرم خانۀ مصباح هدی

نور مشکات سراپردۀ مفتاح هدی

کودکانش به حرم سر به گربیان حیران

حجّت دین خدا عسکری محزون گریان

بهر او بود اگر سدره کافور و کفن

بی­کفن جسم حسین بود در آن بیت حزن

چشمۀ عین یقین بود کنار دریا

با لب تشنه سر از پیکر او بود جدا

همچنان لاله به دل داغ علی اکبر داشت

سینه مجروح ز پیکان سنان خنجر داشت

شورشی در دو جهان مظهر سبّوح افکند

ماکیان سایه بر آن پیکر مجروح افکند

بود هفتاد دو پروانه یک شمع وجود

«قطره» درعالم اشک تو بحر وجود