ای نور چشم فاطمه فخر زمانه فخر زمانه |
به به بویران آمدی بابا شبانه بابا شبانه |
|
|
خوش آمدی بابا برای دلنوازی شاه حجازی |
برخیزم از جا و کنم مهمان نواری شاه حجازی |
باید که با افسردگان امشب بسازی شاه حجازی |
بین اشک غم از دیدهام باشد روانه فخر زمانه |
بابا مگر آه دل ما را شنیدی ما را شنیدی |
افسرده خاطر اندرین ویران رسیدی ویران رسیدی |
احوال ما را اندرین غمخانه دیدی غمخانه دیدی |
گفتا چه شد آن حشمت و نام و نشانه نام و نشانه |
بگرفته برکف رأس پرخون پدر را گل برگ پدر را |
بر سینه چسبانیده است نور بصر را قرص قمر را |
بر بوسه گاهش بوسه زد نور بصر را نور بصر را |
ویرانه شد از چه مکان ناز دانه فخر زمانه |
از چه نیامد همرهت شه زاده اکبر شه زاده اکبر |
از بهر اصغر روز و شب باشم مکدر باشم مکدر |
ماه بنی هاشم چه شد سالار لشگر سالار لشگر |
کو اصغر شیرین زبان دُر یگانه دُر یگانه |
جانم به لب در کنج این ویران رسیده ویران رسیده |
گر رنگ رخ از شاه مظلومان پریده رنگش پریده |
خار مغیلان بس که بر پایم خزیده پایم خزیده |
طفل یتیم و رنج و درد تازیانه فخر زمانه |
بابا ببین ویرانه و آه شبانه آه شبانه |
طعن یزید و جای ضرب تازیانه در آن میانه |
بنگر که در بازوی من باشد نشانه باشد نشانه |
{ای نور چشم فاطمه فخر زمانه فخر زمانه} |
جانا بده قلب مرا امشب تسلی امشب تسلی |
نیکو پدر بازوی من گردیده نیلی گردیده نیلی |
چون نور دیده کرده در ویران تجلی ویران تجلی |
اوخ چو آمد بر سرم در آن میانه فخر زمانه |
از هوش تا شد بلبل زهرای اطهر زهرای اطهر |
زینب چو آمد دید با قلب مکدر قلب مکدر |
یک سو رقیه یک طرف راس برادر راس برادر |
گفتا همایم پرزدی از آشیانه از آشیانه |
کودک شیرین سخن شاه دین شاه دین |
گمشده امروز در این سرزمین سرزمین |
اهل حرم از ستم مشرکین مشرکین |
غم شده با آل نبی هم قرین هم قرین |
سرور ملک عرب و دخت شاه دخت شاه |
گه سوی خیمه گهی قتلگاه قتلگاه |
کو گل گلزار حسین ای سپاه ای سپاه |
زینب اطهر زغمش دل غمین دل غمین |
آتش کین شعله به جانم زده یا ابا یا ابا |
ملک جهان را همه برهم زده یا ابا یا ابا |
جن و ملایک همگی غمزده یا ابا یا ابا |
آدم و حوا شده با غم قرین غم قرین |
از که بپرسم به کجا رو کنم ای خدا ای خدا |
دفع غم از آن مه دلجو کنم ای خدا ای خدا |
روی ندانم به کدام سو کنم ای خدا ای خدا |
از که بپرسم چه شد آن مه جبین مه جبین |