از پیش دیده یک دمی صاحب نفس مرو
افتادهام ز پا ز برم دادرس مرو
بودم در انتظار تو آئی ببینمت
خوش آمدی ولی ز برم یک نفس مرو
بین صف زده مقابل رویم صفوف غم
آنی تو از کنار منِ ملتمس مرو
اندر کمند کنج قفس پرشکستهام
فریادرس دمی ز کنار قفس مرو
صدها هزار بار به من گفت شاهباز
شاهین سدرهای به شکار مگس مرو
چون نیست زاد و راحله، دست تهی مرا
مگذار بین راه، به فریاد رس، مرو
از گلشن وجود گل از باغ وصل چین
در این چمن چو قطره پــی خار و خس مرو
سقای شاه نشأتین گفتا برادر جان حسین |
از خیمه ای نور دو عین از آه و افغان شوروشین |
بردل نبود تابم |
عطشان به لب آیم |
لب تشنه اطفال حرم ای قلزم جود و کرم |
بنشسته بر رخ گرد غم حلقه زدند بر گردهم |
چون آب بود نایاب |
افسرده دل بی تاب |
سقای این طفلان منم از آهشان حیران منم |
از بهرشان گریان منم حیران و سرگردان منم |
نبود به کف آرامم |
ای یار دل آرامم |
افسردهام زین مرحله شد تنگ برمن حوصله |
بر دام شیر سلسله شد پای دل پر آبله |
از طعنۀ خار گل |
از آه هزار گل |
گفتا عزیز کائنات رو کن سوی شط فرات |
شط پیش بحرت گشته مات آبی رسان بر طیبات |
از شوق روان گردید |
با تاج نشان گردید |
عباس میر آن سپاه از امر حکم پادشاه |
آن آفتاب مهر و ماه و آنگاه از تیر نگاه |
این ناله به گوش آمد |
دریا به خروش آمد |
آن مشک را سیراب کرد عباس فتح باب کرد |
تسکین دل بی تاب کرد یاد شه و اصحاب کرد |
از تیر و سنان از پا |
افتاد در آن صحرا |
آئینۀ آئین من دستت جدا شد از بدن |
گفت ای اخا فخر زمن یک دم بیا بالین من |
چون نالۀ او شنید |
آمد بکنارش دید |
برخیز ای نور نظر نتوان کنی اینجا مقر |
این دشت پر خوف و خطر آهت به جانم زد شرر |
ای سرو سهی قامت |
نبود به کفت طاقت |
ماه حریم ناس را آن دم سر عباس را |
غنچه بهار یاس را آن میر خوش انفاس را |
بنهاد به زانویش |
دید آن رخ نیکویش |
خون را زچشم پاک کرد آن دم گریبان چاک کرد |
افشا مه افلاک کرد قطره جهان غمناک کرد |
چون روی حسین را دید |
آن دم گل وصلش چید |
شاهزاده اکبر نور چشم لیلا |
ای عزیز مادر سبط شاه بطحا |
لحظهای مرو از بر |
نور دیدۀ مادر |
من شوم فدایت |
|
میروی به میدان شمع محفل من |
ناقه را سبک ران آرام دل من |
تو نظر به حالم کن |
قلب پر ملالم کن |
من شوم فدایت |
|
گشتهای روانه سرو خوش خرامم |
آهسته ز بر رو ای ماه تمامم |
تا جمال تو بینم |
گل ز روی تو چینم |
من شوم فدایت |
|
میوۀ نهال بوستان شاهی |
از دلم علی جان با خبر گواهی |
بین راه بنشستم |
دل به مهر تو بستم |
من شوم فدایت |
|
در کنار مهد ناز تو نشستم |
روز و شب علی جان عهد با تو بستم |
تا شوم نگهبانت |
جان من بقربانت |
من شوم فدایت |
|
آرزوی من بود در زمان پیری |
نور دیدگانم دست من بگیری |
در کجا تو را جویم |
درد دل به که گویم |
من شوم فدایت |
|
خواهرت مشوش در حرم علی جان |
همچو تار مویت منتظر پریشان |
در رهت سپارم جان |
همچو قطره در عمان |
من شوم فدایت |
کودک عزیزم کام خشک عطشان |
تشنه جان سپردی در کنار عمان |
در مقابل جانان |
گشته ای علی قربان |
طفل ناز پرور |
|
طفل شیرخواره تشنه تیر پیکان |
کام خشک مجروح ای ذبیح عطشان |
بس غمت بود افزون |
جوی دیده شد پرخون |
طفل ناز پرور |
|
سوی خیمه آورد طفل نازدانه |
همچو جان شیرین آن دُر یگانه |
گفت خواهرم زینب |
طفل من به تاب و تب |
طفل ناز پرور |
|
قبر کوچکی کند پشت خیمه پنهان |
با غلاف شمشیر با دو چشم گریان |
از دو دیده دُر میسفت |
شاه دین چنین میگفت |
طفل ناز پرور |
|
از نظر نهان کرد دُر دلربا را |
دست کبریا داد گوهر ولا را |
گفت کبریای من |
این بود فدای من |
طفل ناز پرور |
|
مادرش به خیمه منتظر مشوش |
گه به یاد اصغر کرده رخ منقش |
از شکنجه سیلی |
چهرهاش شده نیلی |
طفل ناز پرور |
|
باغبان ببیند گر به طرف بستان |
گل زدست رفته برلبش بود جان |
قطره ترک بتان کن |
یاد طفل عطشان کن |
طفل ناز پرور |
شاهزاده قاسم مستشار شاهی |
میروی به میدان از دلم گواهی |
کن نظر به حال من |
بین شکسته بال من |
ای عزیز مادر |
|
آرام دل جان شمع محفل من |
از نهال عمرم بذل حاصل من |
میروی برو مادر |
همچو سرو سیمین بر |
ای عزیز مادر |
|
بزم شادمانی چیدهام برایت |
سوی خیمه برگرد جان من فدایت |
نو عروس گریان است |
بهر تو پریشان است |
ای عزیز مادر |
|
یوسف روانم وقت جان نثاریست |
شادیت عزا شد چون زمان یاریست |
میروی سوی میدان |
بهر خسرو کنعان |
ای عزیز مادر |
|
کرده ای کفن بر نوجوان رعنا |
جان خود فدا کن بهر شاه بطحا |
قطره اشک خون پالا |
ریخت از بصر گفتا |
ای عزیز مادر |
|
شاهزاده قاسم وجه مجتبائی |
میروی به میدان به چه باوفائی |
مستشار شاهنشاه |
از دلم توئی آگاه |
ای عزیز مادر |