توشهای بر کف مرا جز ناله آهی نیست نیست |
خواجه آگاهست ما را ملک و جاهی نیست نیست |
در عبودیت محمد رحمة للعالمین |
جز مقام قرب او را بارگاهی نیست نیست |
شیعیان در آفتاب روز محشر بهر ما |
جز به ظل سایۀ احمد پناهی نیست نیست |
گفت احمد: مرتضی باشد ولیّ کائنات |
غیر او بخشندۀ جرم و گناهی نیست نیست |
بحر فیض یازده دریای گوهر فاطمه است |
خلق را در بحر علم ذات راهی نیست نیست |
در صف محشر به جز تحت لوای فاطمه |
یا رب از بهر گنهکاران گناهی نیست نیست |
مجتبی آئینۀ آئین روی سرمد است |
چهرۀ مرآت را تاب آهی نیست نیست |
ناخدای فلک بحر دین حسین است و حسن |
بهر این کشتی زوالی و تباهی نیست نیست |
سید سجاد زین العابدین بیمار عشق |
حق طبیبش خوانده در هر عرصه گاهی نیست نیست |
باقر علم النبیین صاحب علم لدن |
غیر کاخ عدل ودادش دادگاهی نیست نیست |
صادق آل محمد چشمۀ عین الحیات |
همچنان دریای علم دادخواهی نیست نیست |
موسی جعفر کتاب الله ناطق بحر صبر |
صابرش حق خوانده دیگر اشتباهی نیست نیست |
سورۀ والشمس و طاها شمس شموس دین رضا |
آگه از کنه جلالش مهر و ماهی نیست نیست |
سفرهای گسترده در عالم جواد العارفین |
این چنین بخشنده در امر و نواهی نیست نیست |
هادی راه خلایق مظهر جانان تقی است |
بهر آسایش جز این در تکیه گاهی نیست نیست |
مشرق علم ولایت عسکری اللهُ نور |
جز صراط ابروی او قبله گاهی نیست نیست |
جز امام حیّ مطلق صاحب عصر و زمان |
در تمام آفرینش پادشاهی نیست نیست |
جلوۀ الله، نور عرش فرش از روی اوست |
چون تو نور کبریائی جلوهگاهی نیست نیست |
صبر زینب کشتی دین داد از طوفان نجات |
ما عرفناک امت در هر خیمه گاهی نیست نیست |
در حضور قرب جانان از برای عاشقان |
غیر محراب جمالش سجدهگاهی نیست نیست |
بارالها «قطره»ای باشم من از دریای تو |
جز درِ الطاف تو ما را پناهی نیست نیست |