حر نامدارم با سپاه لشکر |
آمدم بجنگ نور چشم حیدر |
زین عمل پشیمانم |
محو و مات و حیرانم |
ای عزیز زهرا |
|
رو به خیمۀ شاه آمده شتابان |
در کنار خیمه ایستاده حیران |
سیل اشک جاری کرد |
گفت و آه و زاری کرد |
ای عزیز زهرا |
|
گفت بارالها من گناهکارم |
زاد راه و توشه جز خطا ندارم |
مرغ دل پر کنده |
سر به زیز افکنده |
ای عزیز زهرا |
|
از حرم برون شد دید وقت یاریست |
چهره زرد و گلنار اشک دیده جاریست |
دم به دم که میگوید |
راه چاره میجوید |
ای عزیز زهرا |
|
دیده باز کرده دید نور عین را |
مظهر کرامت شاه دین حسین را |
گفت شاه مظلومان |
من گدا و تو سلطان |
ای عزیز زهرا |
|
دلفگار و بی تاب همچو مرغ بسمل |
تیر غم نشسته قلب و سینه و دل |
هر طرف که پویا بود |
فکر شاه بطحا بود |
ای عزیز زهرا |
|
غرق بحر غصه داشت شرمساری |
چهره زرد خسته اشک چشم جاری |
گفت میشود از من |
بگذرد شه ذوالمن |
ای عزیز زهرا |
|
پس به سایۀ لطف داد شه پناهش |
در حریم خلوت برد وداد راهش |
طرز دلبری این است |
ذره پروری این است |
ای عزیز زهرا |
|
حلقۀ اطاعت حرّ نمود در گوش |
در مقابل حق کرده خود فراموش |
قطره حرّ فدائی شد |
شمع دلربائی شد |
ای عزیز زهرا |
|
اذن جنگ بگرفت از امام محبوب |
دشمنان دین را کرد مات و مغلوب |
مدحت حسین میگفت |
از دو دیده دُر میسفت |
ای عزیز زهرا |
|
در ره خداوند حر شهید گردید |
پیش روی جانان رو سفید گردید |
گفت در ره جانان |
جان من شده قربان |
ای عزیز زهرا |