به خاک پای تو روی سیه نهم به جزا
که روسفید شوم نزد مادرت زهرا
هر آن که بر سر او سایة ولایت توست
ز آفتاب قیامت کجا کند پروا
مدام آرزویم این بود که از کف تو
بنوشم از قدح کوثر تو شهد لقا
نقاب چهرة خورشید روی خود بردار
ز ابر زلف عیان کن جمال جلّ علا
به وقت دادن جان به تنگنای لحد
برس به داد من ای مقتدای ارض و سما
اگر که جرم و گناهم بود ز حد افزون
ولیک لطف تو افزون بود ز مافیها
به حق سینة مجروح مادرت سوگند
به ظل چتر لوایت بده مرا مأوا