مجتبی امام سبط اکبر شاه |
از رموز غیب کاینات آگاه |
دل به مهر حق بسته نخلۀ گلشن رسته نور چشم زهرا |
|
بعد شاه مردان والی ولا بوده |
پردهدار اسما سرّ لا یری بوده |
یار و یاور دین بود شمع جمع آئین بود نور چشم زهرا |
|
از دم روانش بحر علم جاری |
کشتزار دین را کرده آبیاری |
نخل دین شده سیراب روی شه شده مهتاب نور چشم زهرا |
|
صد هزار عالم بوده در پناهش |
نیروی ملایک لشگر سپاهش |
حکمران عادل بود میر هر سلاسل بود نور چشم زهرا |
|
دست کبریائی چون در آستین داشت |
هستی عوالم در کف ونگین داشت |
بحر حلم را گوهر کاخ علم را دلبر نور چشم زهرا |
|
بس که دلربا بوده در مقام عزّت |
بندۀ خدا بوده مظهر سعادت |
دشمنان حسد بردند قلب شاه آزردند نور چشم زهرا |
خواهر نکو فر زینب خوش انفاس |
سینه گشته مجروح از سوده الماس |
با خبر غزالان کن خیز فکر درمان کن خواهر وفادار |
|
شد گه جدائی نور هر دو عینم |
چهرهات شده زرد از غم حسینم |
بین تو قلب مجروحم نور دیده و روحم خواهر وفادار |
|
آمده به لب جان ای عزیز زهرا |
مونس یتیمان شمع محفل ما |
روز عید قربان است خاطرت پریشان است خواهر وفادار |
|
رحلت رسول و قتل مجتبی شد |
وقت سوگواری ماتم و عزا شد |
خواهر نکو منظر بضع ساقی کوثر خواهر وفادار |
|
طشت را مهیا کن عزیز زهرا |
رخت غم به بر کن زینب نکوخواه |
طشت میشود گلگون صبر کن مشو محزون خواهر وفادار |
|
سینه داغ دارد همچو لاله در دل |
«قطره» زین دو ماتم کار گشته مشکل |
لب ببند از ماتم عالم شده درهم خواهر وفادار |
رحلت رسول روح کائنات است |
فاطمه پریشان بهر وجه ذات است |
ملک کون غریق غم شد زماتم خاتم یا کریم و یا رب |
|
از برای احمد مرتضی عزادار |
شمسۀ نبوت از دو دیده دُر بار |
بس ملک ز اوج آمد بحر غم به موج آمد یا کریم و یا رب |
|
بعد شاه لولاک در دلی که غم نیست |
در مصائب شاه کو که در عدم نیست |
آنچه در جهان باشد مات نوحه خوان باشد یا کریم و یا رب |
|
روی غنچۀ گل شد خضاب و رنگین |
قلب شیعیان شد بی قرار و غمگین |
خاک غم به سر ریزم گه تشنه برخیزم یا کریم و یا رب |
|
دانۀ محبـّت بهر حق ستائی |
در ضمیر دل کشت مهر کبریائی |
کاخ دل مجلّا شد نقش و لوح دلها شد یا کریم و یا رب |
|
شد مسبّب خلق خلقت عوالم |
در وجود آمد آدم و علائم |
خاتم جهان خوانند مخفی و عیان دانند یا کریم و یا رب |
|
ریزه خوار خوانش هست قطرۀ دریا |
بندۀ سرایش ذرّه است و بیضا |
عقل کل مافیها در همه جهان یکتا یا کریم و یا رب |
این شنیدم رحمة للعالمین |
آسمان عشق خیرالمرسلین |
مبدأ آیات اسماء کریم |
کشتی ادیان رحمن الرحیم |
شاه لولاک رسول کبریا |
ماه سکّان سماوات علی |
در حجاب غیب پنهان روی او |
قبلۀ کونین طوف کوی او |
چون جهان گنجایش نورش نبود |
داشت پنهان چهره در غیب شهود |
ذره از خورشید آگه نیست نیست |
قطره از توحید واله نیست نیست |
حامدش باشد خدای سرمدی |
واجب ممکن قیام احمدی |
از پس آن پردۀ اسماء ذات |
نیست آگه کس به غیر از مهر ذات |
از جفای امت بیدادگر |
بود محزون حضرت خیر البشر |
خاتم پیغمبران رنجور بود |
از لقای کبریا مسرور بود |
بود در معراج بستر شاه عشق |
آمد عزرائیل در درگاه عشق |
قابض الارواح دق الباب کرد |
شمسۀ آفاق فتح باب کرد |
گفت تو فرخ پیام کیستی |
بر در ابواب رحمت زیستی |
باب من حلال حل مشکل است |
که ز دست خلق افسرده دل است |
نوبت سوم رسول عالمین |
گفت با زهرا و نور هر دو عین |
فاطمه این لحظه کشف راز کن |
باب رحمت را به رویش باز کن |
قابض الارواح آمد نزد شاه |
محو دیدارش شده چون مهر و ماه |
ای غریب ارض طوس مظهر اسماء ذات |
مونس و یار غریبان در حیات و در ممات |
ما گرفتار غم اندوه و هجر و سیئات |
یا علی موسی الرضا حلال حل مشکلات |
کشتی بحر نجات |
|
ما که اینسان در خراسان چشم گریان آمدیم |
با دل بشکسته و با قلب سوزان آمدیم |
همچنان سیاره گرد شمس تابان آمدیم |
در حضور کاشف اسرار و اسماء و صفات |
آن امام ممکنات |
|
ما که اینسان سوی معراج جلالت آمدیم |
عاصی و شرمنده از روی خجالت آمدیم |
در حضور وارث تاج کرامت آمدیم |
راه دور و توشه میخواهیم از بحر نجات |
ای سلیل کائنات |
|
با دل بشکسته محزون خسته و قلب تباه |
آمدیم از بهر بخشش در حضور پادشاه |
شاه بنوازد گدایان را به یک تیر نگاه |
میدهد از خرمن حسنش به مهجوران زکات |
کاشف اسماء ذات |
|
ما به گرد شمع رویت همچنان پروانهایم |
ذاکر مداح ذات اقدس شاهانهایم |
دست از جان شسته و خاکِ در این خانهایم |
که بنوشیم از لب جانپرورت آب حیات |
ای امام طیبات |
|
از جفا و ظلم مأمون ستمکار دغا |
قلب تو مجروح شد از کینه زهر جفا |
روی طفلانت ندیدی رفتی از دار فنا |
در عزایت شد پریشان و مشوّش طیبات |
عقل عالم گشته مات |
|
خواهرت معصومه از هجر تو محزون دلکباب |
سیل اشکش خانمان صبر را کرده خراب |
یادم آمد از حسین و زینب مالک رقاب |
شد شهید عطشان حسینش بر لب آب حیات |
آن عزیز ممکنات |
|
هر که گرید بر حسین ماتم و شور نوا |
یا کند بر پا لوای نوحۀ بزم عزا |
توشۀ راهش شود تا صفحۀ روز جزا |
«قطره» آهش زد شرر بر ممکنات |
آن امام ممکنات |