از پیش دیده یک دمی صاحب نفس مرو
افتادهام ز پا ز برم دادرس مرو
بودم در انتظار تو آئی ببینمت
خوش آمدی ولی ز برم یک نفس مرو
بین صف زده مقابل رویم صفوف غم
آنی تو از کنار منِ ملتمس مرو
اندر کمند کنج قفس پرشکستهام
فریادرس دمی ز کنار قفس مرو
صدها هزار بار به من گفت شاهباز
شاهین سدرهای به شکار مگس مرو
چون نیست زاد و راحله، دست تهی مرا
مگذار بین راه، به فریاد رس، مرو
از گلشن وجود گل از باغ وصل چین
در این چمن چو قطره پــی خار و خس مرو