اشعار قطره

اشعار شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم ابوالقاسم علیمدد کنی متخلص به قطره (1280-1357هـ.ش) *** instagram.com/a.a.ghatre

اشعار قطره

اشعار شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم ابوالقاسم علیمدد کنی متخلص به قطره (1280-1357هـ.ش) *** instagram.com/a.a.ghatre

خاکم به سر دیشب کجا بودی بابا جان

گفتا رقیه با سر شاه شهیدان

خوب آمدی این نیم شب در کنج ویران

 

 

بابا چرا خونین بود روی نکویت

بر دامن غم می­‌چکد خون گلویت

بنشسته‌­ام شب تا سحر بر طرف کویت

خوش آمدی در کنج ویران ای پدر جان

از چه نشسته بر رخت گرد و غباری

ای رأس پرخون از چه رو زار و نزاری

گویا زداغ مرگ اکبر غمگساری

از گوشۀ چشمت بریزی اشک غلطان

بابا یقین دیدی تو زینب بیقرار است

بنشسته بر کنج خرابه اشکبار است

با کودکانت عمه‌­ام زار و نزار است

کین گونه محزون آمدی حال پریشان

آمد به لب از ماتم تو جان زینب

در منزل بیگانگان بودی تو دیشب

دارم به سر با لعل عطشان تو مطلب

لعل لبت باشد کبود از چوب عدوان

خاکم به سر دیشب کجا بودی بابا جان

از کودکان خود جدا بودی بابا جان

مهمان خولی دغا بودی بابا جان

ما را به صحرای غمت کردی پریشان

گر از جفای مشرکین قلبت شکسته

مهمان نوازی می­‌کنم با حال خسته

چون عندلیب من به زانویم نشسته

به به شب هجران سرآمد جان جانان

از اشک چشمم روی نیکویت بشویم

برسینه چسبانم گل رویت ببویم

این راز پنهان که دارم با تو گویم

دیگر ندارم تاب ظلم و جور عدوان

چون طفل محزون رفت از دنیای فانی

با صورت گلگون و روی ارغوانی

یک گل نچید از گلستان نوجوانی

زینب به گرد قامتش گردیده گریان

زینب چو جان شهزاده را در برکشیده

گفت ای عزیزم ار چه رو رنگت پریده

مرغ روانش دید از جسمش پریده

کشتی عمر تو رسید آخر به سامان

خاکم به سر در کنج ویرانه شبانه

آسوده خاطر شد زدست این زمانه

مرغ روانش پرکشید از آشیانه

شد بر جنان روح روان طفل گریان