اشعار قطره

اشعار شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم ابوالقاسم علیمدد کنی متخلص به قطره (1280-1357هـ.ش) *** instagram.com/a.a.ghatre

اشعار قطره

اشعار شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم ابوالقاسم علیمدد کنی متخلص به قطره (1280-1357هـ.ش) *** instagram.com/a.a.ghatre

ای دل سرگشته سر مستی چرا

ای دل سرگشته سر مستی چرا

دل به دنیای دنی بستی چرا

باز کرده حق در رحمت به رویت

تو به دست خویشتن بستی چرا

عهد بستی با خدا روز الست

با خدا آن عهد بشکستی چرا

با مجوس و دیو وصلت کرده­ای

غافل از کردار خود هستی چرا

گفت پیغمبر به دنیا دل مبند

رشتۀ پیوند بگسستی چرا

راه و رسم حق ستایی نیست این

از می شهوت بگو مستی چرا

از چه با بیگانه گشتی آشنا

با رقیب خویش بنشستی چرا

ترک مسجد خانۀ حق کرده­ای

در کلیسا معتکف هستی چرا

ای بلند اقبال از طول امل

همچو شیطان لعین مستی چرا

چند قارون بندۀ فرمان توست

خسرو ملکی تهیدستی چرا

از خدنگ تیر پیکان بلا

سینۀ مظلوم را خستی چرا

قطره با سیمرغ صدر دل بگو

در قفس محبوس و پا بستی چرا

اسیر کنده و زنجیر کین بیمار می‌باشد

دلم غمگین ز دست مردم خون خوار می­‌باشد

به چشمم روز روشن همچو شام تار می­‌باشد

نمی­‌دانم خدا را در حقیقت مصلحت چه‌بود

که در هر گلستانی مونس گل، خار می­‌باشد

زبس گویم حدیث روی آن لیلی لیلا را

دلم مجنون و سرگردان به هر کهسار می­باشد

اگر سد رهم حور بهشت و قصر رضوان شد

ولی عاشق خدا را طالب دیدار می­‌باشد

مؤذن صبحدم در بام قصر دلبری می­‌گفت

همه در خواب ناز و دلبرم بیدار می‌­باشد

شب مهتاب بنشستم لب جوی چمن دیدم

به گرد غنچه‌ی هر گل هزاران خار می­‌باشد

غل و زنجیر و زخم تیر و جورمشرکین سهل است

ولیکن هجر مه­رویان بسی دشوار می­‌باشد

حضور شاهد یکتا به زاهد دم بدم گفتم

بهشت جاودانم طلعت دلدار می­‌باشد

درآ در بزم عشاق و ببین با دیدۀ عبرت

که عاشق پای تا سر محو روی یار می‌­باشد

اگر خواهی بیابی یوسف مصر حقیقت را

برو لختی تماشا کن سر بازار می­‌باشد

ملایک در بساط قرب حق سر در گریبانند

برای آن که دخت مرتضی افگار می‌­باشد

تعالی الله آن رأسی که زیب دامن حق بود

ولی امروز زیب دامن اشرار می­‌باشد

امان از گردش دوران و کید مردم بدخواه

اسیر کـُنده و زنجیر کین بیمار می‌­باشد