در حرم سرا بود طفل ناز پرور |
از امام مسموم مجتبای اطهر |
دید در حرم خانه |
نیست روح جانانه |
ای عزیز زهرا |
|
بود عاشق شاه راحت دل و جان |
شد برون زخیمه غمگسار و گریان |
محو و مات حیران بود |
فکر روح امکان بود |
ای عزیز زهرا |
|
گفت کو عمویم عمّه وفادار |
در حرم نباشد آن سلیل دادار |
سوی دشت میپویم |
تا عموی خود جویم |
ای عزیز زهرا |
|
کان صبر زینب دید نور دیده |
بلبل روانش از قفس پریده |
عمهاش گرفت در بر |
گفت آن نکو منظر |
ای عزیز زهرا |
|
طفل گفت عمه گو چه شد عمویم |
صبر کن عزیزم راز دل بگویم |
شاهزاده عبدالله |
در حریم آید شاه |
ای عزیز زهرا |
|
سرفراز عالم دید با خبر شد |
با خبر زحال طفل نوحهگر شد |
گفت خواهرم این دم |
سوی خیمه برطفلم |
ای عزیز زهرا |
|
همچو صید از دام پر زد آن همایون |
سیر در ملا کرد رفت سوی جانان |
یک جهان جان را دید |
راحت روان را دید |
ای عزیز زهرا |
|
گفت ای عموجان نور دیدگانم |
خیز تا تو را من در حرم رسانم |
دشت پر خطرناکست |
زینب تو غمناک است |
ای عزیز زهرا |
|
ناگهان عیان شد دشمن جفاکار |
تیغ برکفش بود مشرک ستمکار |
قصد کشتن شه داشت |
تیغ کینه در برداشت |
ای عزیز زهرا |
|
دست را سپر کرد در مقابل شاه |
شد جدا زشمشیر دست آن نکوخواه |
دست کودک دلبر |
اوفتاده از پیکر |
ای عزیز زهرا |
|
در بسیط میدان روبروی آن شاه |
کودک دل آرام شد فدای الله |
قطره در دل عالم |
خیمه زد بحار غم |
ای عزیز زهرا |
حر نامدارم با سپاه لشکر |
آمدم بجنگ نور چشم حیدر |
زین عمل پشیمانم |
محو و مات و حیرانم |
ای عزیز زهرا |
|
رو به خیمۀ شاه آمده شتابان |
در کنار خیمه ایستاده حیران |
سیل اشک جاری کرد |
گفت و آه و زاری کرد |
ای عزیز زهرا |
|
گفت بارالها من گناهکارم |
زاد راه و توشه جز خطا ندارم |
مرغ دل پر کنده |
سر به زیز افکنده |
ای عزیز زهرا |
|
از حرم برون شد دید وقت یاریست |
چهره زرد و گلنار اشک دیده جاریست |
دم به دم که میگوید |
راه چاره میجوید |
ای عزیز زهرا |
|
دیده باز کرده دید نور عین را |
مظهر کرامت شاه دین حسین را |
گفت شاه مظلومان |
من گدا و تو سلطان |
ای عزیز زهرا |
|
دلفگار و بی تاب همچو مرغ بسمل |
تیر غم نشسته قلب و سینه و دل |
هر طرف که پویا بود |
فکر شاه بطحا بود |
ای عزیز زهرا |
|
غرق بحر غصه داشت شرمساری |
چهره زرد خسته اشک چشم جاری |
گفت میشود از من |
بگذرد شه ذوالمن |
ای عزیز زهرا |
|
پس به سایۀ لطف داد شه پناهش |
در حریم خلوت برد وداد راهش |
طرز دلبری این است |
ذره پروری این است |
ای عزیز زهرا |
|
حلقۀ اطاعت حرّ نمود در گوش |
در مقابل حق کرده خود فراموش |
قطره حرّ فدائی شد |
شمع دلربائی شد |
ای عزیز زهرا |
|
اذن جنگ بگرفت از امام محبوب |
دشمنان دین را کرد مات و مغلوب |
مدحت حسین میگفت |
از دو دیده دُر میسفت |
ای عزیز زهرا |
|
در ره خداوند حر شهید گردید |
پیش روی جانان رو سفید گردید |
گفت در ره جانان |
جان من شده قربان |
ای عزیز زهرا |