روزی که اهل بیت شه دین به شام شد |
از هر طرف به هر طرفی ازدحام شد |
تیغ جفا و جور ستم از نیام شد |
دنیا به کام مردم بی ننگ و نام شد |
غمگین دل عزیز رسول انام شد |
|
تا دختر ولی خدا دید شام را |
بی شرمی خلایق بی ننگ و نام را |
بی رحمی یزید و جفای عوام را |
کف الخضاب دست همه خاص و عام را |
آن روز پیش دیدۀ زینب چه شام شد |
|
بانوی بانوان اسیران بی گناه |
گفت ای سپاه شوم جفاکار دین تباه |
مائیم پردهدار حرم دخت پادشاه |
از دود آه ما شده رخسار مه سیاه |
از این سبب زدست ملایک زمام شد |
|
محزون به شام زینب مالک رقاب شد |
آهی کشید و تیره رخ آفتاب شد |
سکان ماسوا و زمین انقلاب شد |
غمگین نبی و فاطمه و بوتراب شد |
یا للعجب مگر که قیامت قیام شد |
|
اثبات کرد زینب کبری مقام خویش |
بر کف گرفت بانوی عصمت زمام خویش |
ثابت به خلق کرد در آن شام مام خویش |
از آن سپاه شوم گرفت انتقام خویش |
حجت به اهل کوفه و شامی تمام شد |
|
گفتا که ما عزیز نبی فخر عالمیم |
نور سراج کعبه و فرزند خاتمیم |
ما رهنمای عالم و منهاج آدمیم |
معنی بر کتاب خدا اسم اعظمیم |
از دست ما ز فتنه اعدا زمام شد |