نور خورشید ازل مظهر اسما و صفات |
شمع ایوان رسل چهرۀ حق را مشکات |
خم ابروش صراط است و لبش آب حیات |
جسم و جان علی و شافع روز عرصات |
صاحب عز و جلال و برکات و حسنات |
|
رهبر آدم و موسی و مسیحا و خلیل |
از سخا و کرم و جود و عطا رب جلیل |
بود برگمشدگان ره مقصود دلیل |
گنج ادیان خدا مصدر آیات و سلیل |
مبدء علم و ادب فضل و کرم جود و برات |
|
در صف کرببلا خسرو اقلیم وجود |
بود با عترت و اطهار و خیم سر ودود |
گاه بودی به حرمخانه گهی قوس صعود |
از رخش برقع برافکند به ما چهره نمود |
بهر جان بازی او اهل دو عالم شده مات |
|
نور چشمان علی زینت آغوش رسول |
روح امکان و وصی حسن و قلب بتول |
از جفای پسر زادۀ مرجان جهول |
دل زهرا و علی جن و ملک گشت ملول |
به در خیمه مکان داشت حسین باب نجات |
|
تا که بشنید حسین صوت عزیز لیلا |
رفرف عشق بتازاند به میدان غزا |
شورش روز جزا کرد در آن دشت به پا |
دید شیر صف هیجاست به چنگ اعدا |
از کف خلق علی را شه دین داد نجات |
|
دید افتاده به خاک از صدف آن دُر ثمین |
آمد از عرشهی زین خسرو خوبان به زمین |
گرد آن پیکر مجروح حسین کرد مکین |
در مصیبات علی روح امین گشت غمین |
گفت ای روح روان چهرۀ حق را مشکات |
|
اندر آغوش کشید آن شه اقلیم صفا |
قامت سرو سمنسای چمان لیلا |
به سوی خیمهگه آورد به صد شور و نوا |
گشت زینب خبر از شاه و گل باغ وفا |
آمد و دید که برجسم علی نیست حیات |
|
گفت نور بصرم اکبر شیرین حرکات |
جان سپردی لب عطشان به لب آب فرات |
زچه پرپر شدهای نوگل باغ حسنات |
کشتۀ راه خدا مظهر اسما و صفات |
گهر بهر ولا اکبر عالی درجات |
|
قامتم گشته کمان ازغمت ای نور بصر |
ماه رخسار تو از تیغ شده شق قمر |
چون روم بیگل روی تو علی جان به سفر |
از مصیبات تو کونین شده زیر و زبر |
کاش میگشت علی عم کرامت به فدات |
|
افتاده سرِ خاک سیه پیکر تو |
گشته منشق زجفا تارک مهر انور تو |
هست محزون و پریشان به حرم مادر تو |
خاک این کرب و بلا بود مگر بستر تو |
جان من باد فدای تو و آن مهر و وفات |
|
غرق در خون شده لعل لب و سیب زغنت |
نتوان بوسه زنم بر لب شکر شکنت |
خاک این کرببلا بوده عزیزم وطنت |
کفنی نیست مرا تا که بپوشم به تنت |
دختر سر خداوند پریشان شد و مات |
|
به حق ذات نبی ای صمد لم یزلی |
به مه برج شرف میر عرب ذات علی |
به حسین و حسن و فاطمه ای رب جلی |
جرم ما بخش به شأن علی و ذات نبی |
«قطره»ای هستم از این ابر کرم باب نجات |