خوش آن دلی که بود مبتلا به هجرانت
خوش آن سری که شود در غزا به چوگانت
ز بس عیان شدهای غایبی ز دیدۀ ما
ولی به کعبۀ هر عالمی است سامانت
از آن که وصف جمال تو در خور ما نیست
خدای حیّ توانا بود ثنا خوانت
مکان و منزل تو در دل شکستهدل است
که میتوان که برد پی به بحر احسانت
هر آن که منتظر دیدن ظهور تو است
نشسته روبهروی شمس ماه تابانت
کسی به جز تو نباشد امام عصر و زمان
هر آن که گفت منم غرق کن به طوفانت
امید ما همه از پیشگاه حق این است
گه ظهور تو گردد به امر جانانت
الهی آن که تو ایمن شوی ز هر آفات
فنا شود به جهان دشمنان قرآنت
برای آن که شود مشکلات ما آسان
زدیم دست توسل به طرف دامانت
کسی که «قطره»ای از چشمۀ حیات تو خورد
چو خضر زنده بماند ز آب حیوانت