اشعار قطره

اشعار شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم ابوالقاسم علیمدد کنی متخلص به قطره (1280-1357هـ.ش) *** instagram.com/a.a.ghatre

اشعار قطره

اشعار شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم ابوالقاسم علیمدد کنی متخلص به قطره (1280-1357هـ.ش) *** instagram.com/a.a.ghatre

جنّت و کوثر و طوبای علی روی تو بود

ای گلشن فخر دو جهان فاطمه جان

ای نسیم سحر دلشدگان فاطمه جان

بحر فیض کرم سر نهان فاطمه جان

جلوات رخ خورشید و مهان فاطمه جان

مام شبیر و شبر روح روان فاطمه جان

از گریبان نبی صبح ومسا سرزده­ای

از کف ساقی میخانه تو ساغر زده­ای

مرغ جان علی از گلبن تن پرزده­ای

رفتی و آتش غم بر دل حیدر زده­ای

قـَدم از بار غمت گشته کمان فاطمه جان

مسجد و منبر و محراب دعا کوی تو بود

هر مؤذن به لب بام ثنا گوی تو بود

جنت و کوثر و طوبای علی روی تو بود

گل و سرو چمنم قامت دلجوی تو بود

ای تو آرام دل غمزدگان فاطمه جان

از چه پژمرده شدی ای گل همـّیشه بهار

گوئیا فصل خزان شد ز چمن رفت هَزار

روزها از غم روی تو علی با دل زار

با حسین و حسن و زینب و کلثوم فگار

به سر کوی تو گشتیم روان فاطمه جان

چشم گریان و پریشان شده آن خسرو جود

به سر تربت گنجینۀ اسرار ودود

بود با مرغ روانش هله در گفت و شنود

چشمش افتاد چو بر مرقد زهرا بسرود

مونس روز شب لاله رخان فاطمه جان

از مصیبات تو امروز جهان درهم شد

قامت خاتم از این ماتم عظمی خم شد

از غم هجر تو افسرده بنی آدم شد

رفتی و زینب و کلثوم به غم همدم شد

طوف کوی تو علی کرده مکان فاطمه جان

گفت ای شاخۀ گل سر زلحد بیرون کن

یادی از قلب پریشان و دل محزون کن

نظری بر من محزون و دل پرخون کن

تو عیان از صدف ای بحر دُر مکنون کن

شمع بزم حرم دلشدگان فاطمه جان

ما سراسیمه به کویت همه سرگردانیم

زائر کعبۀ عشقیم و در این سامانیم

دل کباب از اثر ناز غم هجرانیم

بی­گل روی تو در طرف چمن نالانیم

سیل اشکم شده از دیده روان فاطمه جان

حامی دین تو نبودی به صف کرب بلا

زینبت آمده از شام به صد شور و نوا

با غزالان حریم شه اقلیم صفا

به طواف حرم و کعبه و معراج دعا

گاه می‌گفت حسین گه به فغان فاطمه جان

گفت جانا ز ره شام خراب آمده­ایم

به سوی وادی ایمن به شتاب آمده­ایم

با گل و سنبل و مشکات گلاب آمده­ایم

به سر قبر تو با چشم پرآب آمده­ایم

ذکر اطفال بود فاطمه جان فاطمه جان

با لب تشنه حسین جان به ره جانان داد

اکبر و قاسم و عباس مه تابان داد

هدف تیر بلا کودک لعل عطشان داد

یوسف مصر وجودش به کف گرگان داد

ذکرش این بود لب آب روان فاطمه جان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد