ای به روی تو عالمی مشتاق |
طاق ابروت کعبۀ عشاق |
دید آدم چو گندم لب تو |
گشت برگندم لبت مشتاق |
نور شمس رخ تو صبح ازل |
کرده در آسمان دل اشراق |
آیت حسن دلربائی تو |
هله پیچیده در همه آفاق |
در سرا پرده جلال به حق |
بستهای عهد و کردهای میثاق |
از قدم تا ابد به عز و شرف |
ذی وجودی و قاسم الارزاق |
از برای جمال حق دیدن |
هست آئینۀ دخت مصداق |
جان و فرزند و مال در ره دوست |
کردهای در حضور حق انفاق |
گفتم ای دل کجاست کعبۀ عشق |
گفت معراج انبیاست عراق |
شد ز ذات و صفات ثار الله وحده لا اله الا الله |
|
مرغ جانش به صد کرشمه و ناز |
کرده در آسمان دل پرواز |
زد پر و بال در فضای جهان |
گاه شد در نشیب و گاه به فراز |
بگذشت از سرادق هستی |
با دو صد غمزه و کرشمه و ناز |
سایه افکند بر سر عالم |
راز خود در ملا نمود ابراز |
به سر شاخ نخلۀ توحید |
بنشست آن همای پردۀ راز |
لب میگون و چشم فتان را |
کرد در پیشگاه عزت باز |
از خط و خال و تیغ ابرویش |
کرد حل مشکلات اعجاز |
در پس پردۀ عبودیت |
بنشستی ولی درگه راز |
از خط بندگی به جای رسید |
شده پادشاه بنده نواز |
شد ز ذات و صفات ثار الله وحده لا اله الا الله |
|
در پس پرده آنکه بود توئی |
مظهر غیب و شهود توئی |
گوهر قلزم الهیت |
جوهر نقشۀ وجود توئی |
آن چه مقصود حق ز خلقت بود |
این عوالم نبود و بود توئی |
به کتاب رخت قسم دیدم |
دل و دین را ز ما ربود توئی |
نور عالم ز برق هستی توست |
مبدأ برق جود و سود توئی |
آفتاب تو را زوالی نیست |
آنکه در پرده میسرود توئی |
ناخدائی به بحر لاحدی |
فلک توحید را شهود توئی |
مقتدائی به کعبۀ مقصود |
حرم و مسجد و سجود توئی |
اندر آن رزمگاه روز الست |
کوی سبقت ز ما ربود توئی |
شد ز ذات و صفات ثار الله وحده لا اله الا الله |
|
نخل دین را ز خون خود سیراب |
کردی ای آفتاب عالمتاب |
کشتی فضل را توئی لنگر |
بحر توحید را توئی میراب |
دست خاتم برای استشمام |
از گـُل روی تو گرفت گلاب |
از طفیل وجود هستی تو |
یافت عالم نجات از گرداب |
شهد لعل لب تو میباشد |
مرحم زخم سینههای کباب |
شده از خون حنجر تو حسین |
دست و دامان کائنات خضاب |
شد مس قلب کوی مشتاقان |
از دم آه آتشینت آب |
از حیات ابد بود برتر |
گر ببینم رخ تو را در خواب |
«قطره» از بحر موج رحمت توست |
نیست باکش ز رزمگاه حساب |
شد ز ذات و صفات ثار الله وحده لا اله الا الله |
|
در قیامت اگر قیام کنی |
دو قیامت به یک قیام کنی |
پرده برداری از جمال و جلال |
محو رخسار خاص و عام کنی |
پای زنجیر عقل روز حساب |
در قیامت به پا قیام کنی |
تیغ ابرو گر از نیام کشی |
روز محشر تو قتل عام کنی |
در حضور خدای جل علا |
بر لب بام دل مقام کنی |
با شهیدان به رزمگاه حساب |
چه قیامت از آن قیام کنی |
آتش قهر را کنی خاموش |
رحم بر مجرم و عوام کنی |
دادخواهی کنی در آن صحرا |
چو تو احسان خود تمام کنی |
«قطره» بحر را در آن وادی |
همچو صیدی رها ز دام کنی |
شد ز ذات و صفات ثار الله وحده لا اله الا الله |