ما دل شکستگان که به کویت نشستهایم |
سیمرغ قاف سدره، ولی پر شکستهایم |
ما در نخست عکس تو در لوح دیدهایم |
آن روز عهد با تو دلآرام بستهایم |
نسپردهایم دل به کسی ما به غیر تو |
سر رشتۀ شکسته به زلف تو بستهایم |
ما ذرّه گرد محور خورشید سرمدیم |
چون گرد آمدیم به کویت نشستهایم |
از راه دور در حرم شاه آمدیم |
از رنج راه و صدمۀ ایّام خستهایم |
بهر نجات از یم طوفان ابتلا |
با ناخدا و نوح ز هر دام رستهایم |
میخواست سیل قهر که ما را کند فنا رفتیم ما و در سفینۀ احمد نشستهایم |