هان خسرو ارض و سما باشد علی مرتضی |
در ما یُری و لا یُری باشد علی مرتضی |
در صدر سدر المنتهی باشد علی مرتضی |
نور سراج ماسوی باشد علی مرتضی |
در قرب حق با مصطفی باشد علی مرتضی منهاج و معراج دعا باشد علی مرتضی |
|
مجری قرآن از قـِدَم، صمصام سرُّ اللهی است |
والی ملک ذوالکرم در کون وجه اللهی است |
لوح و قلم،صفحه رقم تصویر شاهنشاهی است |
ما فوق دست خلق دست ولی اللهی است |
فرمانده امر قضا باشد علی مرتضی اسماء حسنی در بنا باشد علی مرتضی |
|
در شأن شاه لافتی آمد کتاب هَل اتی |
دریای فضل هل اتی بحری بود بی منتهی |
از کنه ذات لافتی، آگاه باشد مصطفی |
ذات علی و مصطفی از حق نمیباشد جدا |
نص کتاب مصطفی باشد علی مرتضی سـِرّ خدای کبریا باشد علی مرتضی |
|
از امر رب العالمین روح الامین پیک امین |
از عرش تا فرش برین روح القدس با حاملین |
گه از یسار و گه یمین صف بسته گرد شاه دین |
گفتند با حبل المتین ای رحمة للعالمین |
صاحب لوا، تاج ولا باشد علی مرتضی برخلق عالم مقتدا باشد علی مرتضی |
|
از نزد جانان آمده با فـرّ و عزت جبرئیل |
در پیشگاه مصطفی از درگه رب جلیل |
گفتا امین وحی حق ای خلق عالم را دلیل |
باشد وصی تو علی صاحب جمال است و جمیل |
آئینه از سر تا بپا باشد علی مرتضی سر تا به پا قبله نما باشد علی مرتضی |
|
از امر حق آراسته با دست قدرت منبری |
در صدر منبر رفت و گفت با صولت پیغمبری |
دست یداللهی گرفت سلطان فضل و دلبری |
بر پا لوای عدل کرد کاخ ستم شد اسپری |
گفتا ولی کبریا باشد علی مرتضی گنجینه علم خدا باشد علی مرتضی |
|
گفتا نبی با خاص و عام از امر حق کردم قیام |
از بدو خلقت تا قیام در دست ما باشد زمام |
باشد علی والا مقام حجت به عالم شد تمام |
سرّیست از اسرار حق نصب ولی الله امام |
کشتی دین را ناخدا باشد علی مرتضی «قطره» امام مقتدا باشد علی مرتضی |
|
آن کیست کو گیرد به کف دامان لطف شاه را |
آن کیست در قرآن حق یابد امین راه را |
نتوان شناسد این بشر آن مظهر الله را |
با دیده حق بین ببین روی ولی الله را |
مشکل گشا دست خدا باشد علی مرتضی دست خدا مشکل گشا باشد علی مرتضی |
|
هر دلبری دلبست اوست هستی همه از هست اوست |
این تیر ناز شصت اوست در کاخ دل بنشسته اوست |
طومار خلقت دست اوست سررشتهها پیوست اوست |
هر دلبری پابست اوست عالم همه سرمست اوست |
گردون مدار این بنا باشد علی مرتضی آن مبدأ فیض و عطا باشد علی مرتضی |
|
نقاش این نقش و نگار که بود به جز پروردگار |
این طاق که بود استوار باشد به حکم هشت و چار |
آن کیست در لیل و نهار گوید مدیحش کردگار |
آن تاج بخش تاجدار آن مظهر پروردگار |
بخشنده جرم و خطا باشد علی مرتضی در محشر روز جزا باشد علی مرتضی |
|
روح و حیات جسم و جان در تحت فرمان علیست |
خورشید و ماه آسمان شمع فروزان علیست |
در هر کجا مخفی عیان جانان ثنا خوان علیست |
آن پرتو الله نور از مهر تابان علیست |
خلاق مصباح و ضیاء باشد علی مرتضی نور سراج انبیاء باشد علی مرتضی |
|
سبع الثمانی را بخوان سرّ سویدا را بدان |
از آیه کن فیکون فر هویدا را بدان |
شو تابع علم لدن مخفی و پیدا را بدان |
با دیده دل چشم دل مخفی و پیدا را بدان |
آن منطق وحی و ندا باشد علی مرتضی مسجود خلق ماسوی باشد علی مرتضی |
|
سیاره در اسما شدم پنهان شدم پیدا شدم |
واله شدم شیدا شدم قطره شدم دریا شدم |
پویا شدم جویا شدم بینا شدم گویا شدم |
در قاف دل عنقا شدم محو رخ مولا شدم |
دیدم عیان در هر کجا باشد علی مرتضی از شش جهت صاحب ندا باشد علی مرتضی |
|
ساقی بیاور جام را جام می گلفام را |
بین شور خاص و عام را در گردش آور جام را |
از قطرهای باده ببر از دست ما آرام را |
بشکن بت و اصنام را بر ما رسان پیغام را |
ساقی سیمین ساق ما باشد علی مرتضی در لا یری و ما یری باشد علی مرتضی |