آن که در مکه قیام از امر مولا میکند
حمد و تسبیح و ثنای حق تعالی میکند
بر ملا گوید منم صاحب زمان سبط رسول
بارگاه حق تعالی را سر پا میکند
از برای انتقام خون مظلومان دهر
منتقم آید خطای کفر افشا میکند
در کفش باشد حسام و بر سرش تاج جلال
کاخ میزان و لوای عدل بر پا میکند
قلزم قهرش به جوش آید برای انتقام
زنگ تیغش پاک از خون خود آرا میکند
چون به یاد آرد درِ بیت الحرم دشمن بسوخت
روز و شب یاد جفای ظلم اعدا میکند
گاه میگرید برای پهلوی مام گرام
گاه یاد ناله و افغان زهرا میکند
بهر درمان آورد دارو برای مادرش
سینة مجروح مادر را مداوا میکند
یادش آید از در و دیوار خون آلودهای
پس گریبان چاک، نیلی روی زیبا میکند
گه به یاد بازوی نیلی و رخسار کبود
دامن ارض و سما از گریه دریا میکند
آن دمی افتاد از کان صدف در روی خاک
یاد آن طفل رضیع و آه زهرا میکند
آن طبیب دردمندان آرد از دار الشفا
داروی درمان که هر دردی مداوا میکند
بهر هفتاد و دو قربانی شاه عالمین
آن بساط سوگواری را مهیا میکند
آن دمی از قتلگه آید به خیمه ذوالجناح
حجت حق یاد آه آل طاها میکند
از برای عمهاش افسرده خاطر دل تباه
گه قیام زینبی در کون افشا میکند
در مصیبتهای جد و مادرش خیرالنساء
شور فردای قیامت را مهیا میکند
قطره آید مهدی موعود احمد غم مخور
گلشن توحید را سبز و مصفا میکند