صف بسته در حضور ملائک سپاه تو
بهر حفاظ خیمه، حرم، بارگاه تو
تنها نه ما به درگه لطفت نشستهایم
صدها هزار قافله دل در پناه تو
نیروی نه سپهر به ظلّ لوای توست
افلاکیان و خیل ملائک سپاه تو
آن مردمان چشم تو در بارگاه ناز
باشد برای بردن دلها گواه تو
پنهان در ابر زلف شب تیره کردهای
آن چشم آسمانی و انوار ماه تو
صدها هزار یوسف کنعان مصر دل
از بهر کسب فیض نشسته به راه تو
این صید بسمله که فتاده به روی خاک
از یک کرشمه غمزة تیر نگاه تو
شاهین به گندم لب لعل تو مایل است
دارد مکان به بوم و بر و صیدگاه تو
بر سائلین زکات رخت را نمیدهی
بنشسته در سرای حرم بارگاه تو
ما در تمام ملک جهان سیر میکنیم
باشد کجا مقام تو و تکیه گاه تو
در کائنات قبلة مقصود ما تویی
باشد صراط خلق جهان قبلهگاه تو
صدها هزار عاشق جانباز دیدهام
افتاده بین راه تو و قبلهگاه تو
صنعتگران ارض که احداث میکنند
از دست قدر و قدرت و هم کارگاه تو
قطره اگر که لحظهای غافل شوی ز یار
باشد فزون ز کوه خطا و گناه تو