ز غیب پرده غیب خدا نوید آمد
از آسمان ولایت مهی پدید آمد
هر آن چه بود پس پرده الهیت
پدید گشت ز رخ پرده را کشید آمد
چشید شهد لقا را حضور شاهد غیب
به جام آینه عکس جمال دید آمد
تجلیات جمال جلال را چون دید
که دست دل ز همه ماسوا کشید آمد
فروخت ملک جهان را به مردم دنیا
که حسن چهر خداوند را خرید آمد
ز کلک قدر مشیت به دفتر هستی
بنای نقشه افلاک را کشید آمد
به هر کجای عوالم ظهور نورش شد
ز طور قائمه عرشه مجید آمد
امین وحی چنین گفت در سرادق وحی
برای خلق جهان یک جهان امید آمد
علی عالی موسی الرضا امام رؤوف
برای خاطر او صبح ما سعید آمد
ز بهر قبلهی حاجات کعبهی مقصود
فروغ بوالحسن اندر حرم پدید آمد
مکان قطره به دریای آفرینش بود
مدیح وصف جمال تو را شنید آمد