آنان که سکه بر ورق ماسوا زدند
آن سکه را به نام شه دین رضا زدند
افتاد عکس سکه چو بر لوح کائنات
کوس نشاط مردم ارض و سما زدند
از مایری گرفته برو سوی لایری
هر جا که بود رایت نور و هدی زدند
بر بام هر ستاره و هر ماه و هر فلک
پرچم به نام حجت رحمن رضا زدند
در ساق عرش خطبه به نامش سروش خواند
نامش به روی پایه عرش استوی زدند
بر کرسی جلال چو آن شه جلوس کرد
افلاکیان به کاخ جلالت لوا زدند
از یک طرف صفوف ملایک به گرد شاه
یک سو خیام سلطنتی انبیا زدند
چتر لوای شمس شموس محمدی
بر طارم سپهر به ذکر و ثنا زدند
از حافظ حریم خدیوان سلسله
بوسه به خاک پای علی رضا زدند
در کوی پور موسی جعفر بیا ببین
صفهای التماس همه اولیا زدند
گرد حریم قبله هشتم طبیب حق
بهر مریض خیمه دارالشفا زدند
بهر نجات مذنب و عاصیّ و مستمند
چتر لوای بخشش و جود و عطا زدند
پروانه های شمع رخ ثامن الحجج
خود را به شمع طلعت شمس ضحی زدند
یعنی اگر ذخائر مس می شود طلا
ز اکسیر نور نخله این کیمیا زدند
قطره تمام خلق برای نجاتشان
دست طلب به دامن آل عبا زدند