ای که دل آئینه دار رخ نیک اختر توست |
دل و آئینه و اجسام و صور مظهر توست |
دل جان پرور تو پیش حبیب است حسین |
منزل دلبر تو در دل مهر انور توست |
همه از مردمک دیده رخت میبینم |
آینه دار جمال تو رخ دلبر توست |
آنچه در خلد برین چشمۀ حیوان باشد |
قطرۀ از قطرات یم جان پرور توست |
در دل و آینۀ عالم و عامی پیداست |
علت غائی دین تاج ولا بر سر توست |
هر شهیدی که می از جام شهادت نوشید |
جرعه ای باشد از آن باده که در ساغر توست |
زتو پیداست که تو آیت حسنی و جمال |
جان عشاق سپندیست که در مجمر توست |
همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم |
ایمن از رنج بلا فتنه و شر کشور توست |
تو که هفتاد و دو تن بهر فدا آوردی |
چونکه معراج شهادت حرم و دلبر توست |
آب دادی تو حسین نخلۀ دین را از خون |
چونکه از روز ازل شوق لقا در سر توست |
ای شهنشاه توئی نور دو چشمان بتول |
به خدا تاج شهادت شه دین بر سر توست |
بامداد قد اکبر که رقم زد جانان |
جوهر نقش رقم خون علی اصغر توست |
چاک چاک از اثر تیغ و سنان و نیزه |
پیش چشم تو به میدان غزا اکبر توست |
با لب تشنه اگر طفل رضیع گشت شهید |
بهر آنست که شافی نه به جز اصغر توست |
تیره شد چهرۀ خورشید مه و ارض و سماء |
چونکه بر نیزه عدوان سر مهر انور توست |
آیه کهف اگر خوانده سرت بر سر نی |
آن زمان بر سر راهت نگران خواهر توست |
نیلگون از اثر خون گلوی تو حسین |
قطره گوید که حسین جان لب جان پرور توست |
|
|