نور مه بر صحنة غبرا متاب
زیب عرش افتاده بر روی تراب
آخر ای خورشید تابان سپهر
سایه گستر شو به روی آفتاب
اوفتاده در دل دریای خون
جان زهرا و روان بوتراب
از فغان جانگداز کودکان
رفت از دست ملائک صبر و تاب
قلب دریای مشیّت سوخته
از شرار آه دلهای کباب
دست زینب گیسوان فاطمه
شد ز خون حلق شاه دین خضاب
تا قیامت محفل ماتم به پا است
از فغان زینب و آه رباب