تیری که از کمان قدر در قضا گذشت
بر سینه سپهر نشست از قفا گذشت
باد خزان دمید و رخ لاله زرد شد
فصل بهار و عشرت و سیر و صفا گذشت
سر زد سپیده، مهر ز مشرق پدید شد
وقت دعا و ذکر و توسل ثنا گذشت
آن قافله که عزم سفر داشت روز و شب
با آه و ناله زمزمه شور و نوا گذشت
آن دم شکست پهلوی زهرا به گریه گفت
بابا بیا ببین چه به خیر النسا گذشت
آن ساعتی که سقط شده محسن بتول
واحسرتا چه بر علی مرتضی گذشت
آه و فغان و نالۀ اطفال فاطمه
تا نه سپهر رفت ز عرش علا گذشت
فضه چو دید بانوی خود را به روی خاک
شور و فغان و ولوله اش از سما گذشت
خاکم به سر که فاطمه در کربلا نبود
بیند چه ها به خامس آل عبا گذشت
در خاک و خون فتاده شهیدان شاه عشق
آن دم چه ها به عترت خیر الوری گذشت
اطفال تشنه کام و سراسیمه بانوان
قطره چه ها به دختر شیر خدا گذشت