شمسة کاخ ولایت بضعه خیر الانام
زهره زهرا لقب صدیقه والامقام
عقل کل ختم رسل گفتا که زهرایم بود
دره التاج شرف ام الامم بدر تمام
ذات حق در پرده بر زهرای اطهر مژده داد
تو سراج کائناتی مام هشت و سه امام
در شباب کامرانی رخت بسته ز این سرا
گلشن عمرش خزان شد آن عزیز ذوالانام
محسنش گشته شهید و قلب و پهلویش شکست
از جفای مشرکین و مردم بی ننگ و نام
روی گلبرگ و گلش نیلی و بازویش کبود
رفت آن خاتون محشر، شد پریشان خاص و عام
در مصیبت های او طفلان، علی مرتضی
موکَنان مویه کنان سر در گریبان صبح و شام
وارث تیغ دو سر، آن حجت کبرای حق
میکشد روز قیام از کفرکیشان انتقام
دستگیر شیعیان در دنیی و عقبی توئی
ز اول ایجاد عالم تا به فردای قیام
مجتبی افسرده محزون شاه مظلومان حسین
قطره غمگین زینب و کلثوم، میر تشنه کام