گر که اندر دلت ای دوست تمنائی هست
متن هر ذره نگر صورت زیبائی هست
چشم بگشای و ببین نرگس شهلای نگار
که به هر منظرۀ دیده سمنسائی هست
جای هر خار و خسی نیست به جای جانان
زآن که در خانۀ دل یار دلآرائی هست
دست و دل شوی تو از بادۀ گلرنگ نگار
گر تو را در ره او هم سر و سودائی هست
هر که زان بادۀ جانبخش تو بر کام بریخت
گفت در نزد تو من را نه سر و پائی هست
سرّ دل را بر نامحرم دل مخفی دار
که به خلوتگه دل عالی و اعلائی هست
مدعای تو اگرهست حقیقت ای دل
سوی آن کعبه روان شو که دلآرائی هست
قطراتی است از آن قلزم جودت قطره
که بجز او نه دگر دلبر یکتائی هست