اشعار قطره

اشعار شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم ابوالقاسم علیمدد کنی متخلص به قطره (1280-1357هـ.ش) *** instagram.com/a.a.ghatre

اشعار قطره

اشعار شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم ابوالقاسم علیمدد کنی متخلص به قطره (1280-1357هـ.ش) *** instagram.com/a.a.ghatre

مصیبت حضرت زینب علیهاالسلام

در ماتم عزیز خدا دخت بوتراب

از سیل اشک قصر شکیبم شده خراب

با چشم دل ببین به سراپردۀ وجود

پنهان در ابر تیره شده روی آفتاب

از بهر زینب آن دُر دریای مرتضی

ای دیده اشک از چه نباری چونان سحاب

جاری زچشم خلق ببین اشک ماتم است

محزون نشسته هر طرفی پیر و شیخ و شاب

آن مرغ جان شده از گـلبن بدن

از آتش فراق دل ما شده کباب

این واژگون فلک چه گردیده نیلگون

جبریل عشق از چه سبب دارد اضطراب

آشفته از چه رو شده دل­های بانوان

یاقوتشان نهان شده اندر دل تراب

آن زهره‌ای که سرّ اناالحق عیان نمود

شهد لقا چشید به جنّت ز روی باب

رخت از جهان کشید به دارالقرار شد

از رفتنش کباب شده قلب بوتراب

سیل سرشک بسته ره مردمان چشم

برکف نمانده طاقت صبر و شکیب و تاب

آن نازنین که خالق صبر و شکیب بود

امروز شد به سوی بقا با دل کباب

عمری برای قائمه‌ی دین قیام کرد

از آن قیام هست به پا مذهب و کتاب

یک قافله اسیر به سامان رساند او

هر چند دید ظلم و ستم جور بی حساب

هنگام مرگ گفت که یادم نمی­رود

رأس حسین و زیب سنان کوفه‌ی خراب

هر لحظه‌ای به یاد لب لعل شاهدین

می‌ریخت عقد دیده به دامان چنان حباب

در قتلگه چو دید به دریای خون حسین

از خون شاه کرد کف و گیسوان خضاب

جانش به لب رسید در آن ساعتی که شمر

عطشان برید سر زتن مالک الرقاب

از آن نهال گلشن دین چید یک گلی

از خون عاشقان شده آن لعل گل مذاب

آن لحظه‌ای که عازم شام خراب شد

عریان گذاشت جسم حسین را در آفتاب

این میهمان عزیز بود خاکِ کربلا

برگو به آفتاب که بر جسم او متاب

گفت ای حسین من به خدا می­سپارمت

اما بیا و از من افسرده رخ متاب

پروانه­ها بگرد تو ای شمع انجمن

گردیده­اند زآب حیات تو کامیاب

روز عزای زینب کبراست شیعیان

از بهر او ببین که جهان گشته انقلاب

هرچند راه مردم چشمم گرفته سیل

از اشک دیده نخله‌ی دین را کنم شباب

ای «قطره» بحر از اثر آه آتشین

افتاده فلک عقل به گرداب پیچ و تاب