شب میلاد در این جشن و سرور آمدهایم |
ما در این جشن پی درک حضور آمدهایم |
به سراپردهی حق قلهی طور آمدهایم |
همه با چتر و لوا مشعل نور آمدهایم |
جن و انس و ملک و حورُ قصور آمدهایم |
کاروانیم که با نغمهی حور آمدهایم |
با می و مطرب و دف شورنشور آمدهایم |
در سرا پرده اسماء شکور آمدهایم |
در بر مظهر علام غفور آمدهایم |
تو که نزدیکی و ما از ره دور آمدهایم |
تا که در طور تجلّی رخ مولا بینیم ساکنان حرم و کاخ تجلّی بینیم |
|
نقطهی دایرهی دولت شاهانهی عشق |
از طفیل قدم صاحب کاشانهی عشق |
منکشف گشت حصار حرم خانهی عشق |
بود در ذکر و ثنا دلبر و حنــّانهی عشق |
شمع جانانه و عالم همه پروانهی عشق |
آفرین بر حرم مظهر یکدانهی عشق |
شد منوّر زرخش مسجد و میخانهی عشق |
شده لبریز زمی ساغر و پیمانهی عشق |
قطره سرمست بود از می و میخانهی عشق |
حامد سـِّر مبین گشته و دیوانهی عشق |
به ظهور آمده در کعبهی مقصود علی فاطمه بود و علی بود و حرم لم یزلی |
|
فاطمه دید جمال علی اعلا را |
دید در آینه خورشید رخ مولا |
بگرفته به کفش قبلگه دلها را |
گوهر کان صدف لؤلؤ آن دریا را |
کرده لبریز از آن شهد لبش مینا را |
بوسه میزد به لب لعل گهرافزا را |
به که گویم صفت شمس جهان آرا را |
به چه تشبیه کنم صورت این معنی را |
روشن از روی و رخش کرده دل مینا را |
بنوازد به نوائی دل ما فیها را |
اندر آن بارگه دولت الله صمد کبریا بود علی فاطمه بنت اسد |
|
بار الها تو نگارنده و خواهنده منم |
تو پناهنده و بخشنده نگارنده منم |
از تجلی فروغ تو فروزنده منم |
همچو سیاره بر افلاک سیارنده منم |
گفت مولا به جهان بندهی پاینده منم |
خانه زاد حرم و کعبه و تابنده منم |
از بر ذات خداوند نماینده منم |
با خبر ز اوّل و هم آخر و آینده منم |
قلم صنع به هر محور گردنده منم |
موقع مرگ بر بندهی شرمنده منم |
دستگیر همه کون و مکانم عـَلیام از ازل تا به ابد من ولی منجلیام |
|
مشکلات همه از اسم علی حل گردد |
نازل از اسم علی آیهی منزل گردد |
علم از عین علی بحر مفضـّل گردد |
لطف از لام علی خلق مکمـّل گردد |
عالم از یای علی عالم و افضل گردد |
کی حرم خانهی محبوب مبدّل گردد |
حق در این آینه ذات مدلل گردد |
با علی هرکه بود نیک و مجلل گردد |
آنچه علم است در این نقطه محول گردد |
که تواند زعلی افضل و اکمل گردد |
«قطره» از اسم علی عالم هستی برپاست آن که فانی نشود در دو جهان نقطهی باست |