اشعار قطره

اشعار شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم ابوالقاسم علیمدد کنی متخلص به قطره (1280-1357هـ.ش) *** instagram.com/a.a.ghatre

اشعار قطره

اشعار شاعر اهل بیت علیهم السلام مرحوم ابوالقاسم علیمدد کنی متخلص به قطره (1280-1357هـ.ش) *** instagram.com/a.a.ghatre

مسلم بن عقیل، فرستاده‌ی امام حسین علیه السلام

اگر امشب سر و سامان ندارم

به دل بیم از جفاکاران ندارم

 

نباشد گر مرا یار و معینم

معینم هست رب العالمینم

 

شوم گر کشته از تیر ندامت

سر سلطان دین باشد سلامت

 

به کف دارم سر و جان در ره دوست

که هستی بخش و هستی آفرین اوست

 

اگر امشب قرین با آه باشم

چو سیاره به گرد ماه باشم

 

جهان را مالک الملکی است لا حد

روان این جهان باشد محمد

 

اگر از کید دشمن جسته جانم

فدای راه جانان جسم و جانم

 

ز شهر و خانمانم گشته ام دور

شدم از دوری اطفال رنجور

 

اگر در کوچه ها شب زنده دارم

به سینه نقش طفلان می نگارم

 

اگر گردم شهید از تیغ عدوان

سرم بادا فدای شاه خوبان

 

نه ترس من ز شمشیر و سنین است

دلم افسرده از بهر حسین است

 

برو باد صبا در شهر بطحا

بگو با نور چشم و قلب زهرا

 

عزیز فاطمه آرام جان ها

میا در کوفه ای روح روان ها

 

همی ترسم گل من خار گردی

چو مسلم بی کس و بی یار گردی

 

میا در کوفه ای فرزند زهرا

شوی محزون ز دست ظلم اعدا

 

سرم بادا فدای جسم و جانت

میاور نازپرور کودکانت

 

ز هجر اکبر فرخنده سیما

شود مجنون ز داغش ام لیلی

 

میاور شمع بزم عاشقان را

علمدار و انیس کودکان را

 

علی اصغر ندارد طاقت تیر

رباب از مرگ اصغر می شود پیر

 

تو چون آگاهی از حال دل من

ز هر سو ره ز من بگرفته دشمن

خزان گلزار

بعد سلطان سریر عدل و داد

تکیه زد بر تخت «کرمنا» جواد

 

نور چشمان علی موسی الرضا

زینت افزای بهشت جان فزا

 

راحت جان و عزیز و نور عین

زاده فرزند پیغمبر حسین

 

بود دریای سخا حسن آفرین

آن جواد جود رب العالمین

 

دشمن ملعونه اش تزویر کرد

کاشف اسرار را دلگیر کرد

 

سینه صندوقه قرآن شکست

زهر در قلب شه خوبان نشست

 

در جوانی شد خزان گلزار او

نیلی از زهر جفا رخسار او

 

آن زن مکاره بیدادگر

بر رخ فرزند زهرا بست در

 

هر چه گفتا که دلم افروخته

از شرار زهر قاتل سوخته

 

کرد ام الفضل شور و هلهله

تا نیابد کس خبر زان مرحله

 

پس جواد افغان از دل می کشید

آن ستمگر ناله‌اش را می شنید

 

او جواب حجت حق را نداد

عاقبت جان داد آن فخر عباد

 

رخت از دنیا لب عطشان کشید

در مقام قرب جانان آرمید

 

مخبری گفتا حدیثی در ملا

هم چو جدش خامس آل عبا

 

تا سه روز آن جسم مسموم از جفا

بر زمین از ظلم قوم بی وفا

 

روی بام و پرتو خور، شیعیان

سایبان آن بدن شد ماکیان

 

با چنین حالت تنش عریان نبود

در میان خاک و خون غلطان نبود

 

کی سرش گردید از پیکر جدا؟

کی کفن شد بهر جسمش بوریا؟

 

تا چهل منزل سر جدش حسین

زیب نی بودی چو ماه مشرقین

 

خونبهای خون سرخ شاه دین

نیست کس جز ذات رب العالمین

 

قطره در قتل شهیدان خدا

شورشی افتاده در ارض و سما

حجره‌ی دربسته

دل افسرده‌ام با غم قرین است

که در فکر جوادالعارفین است

 

چرا غمگین در این عالم نباشم

پریشان قلب ختم المرسلین است

 

شد از زهر جفا و کینه مسموم

جهان از ماتمش با غم قرین است

 

به هنگام شباب از کید دشمن

خزان گلزار سلطان مبین است

 

میان حجره‌ی دربسته بر او

زآهش لرزه بر عرش برین است

 

غبار غم نشسته بر رخ ماه

گه قتل شه دنیا و دین است

 

لبش عطشان و جانش بر لبش بود

چنان جدّش که دریا آفرین است

 

هنوزم در تمام کون قطره

به پا شور عزا در شهر دین است

شرح حال *

مرحوم ابوالقاسم علیمدد، متخلص به «قطره» فرزند شاطر اکبر، در حدود سال 1280 هجری شمسی در قریه‌ی کن، دیده به جهان گشود.

وی پس از ازدواج به تهران نقل مکان نمود و همانند پدر، حرفه‌ی نانوایی را در پیش گرفت. آن مرحوم خواندن و نوشتن را در سن سی سالگی فراگرفت.


شور و ایمان و خلوص وافر، و محبت به خاندان عصمت و طهارت -علیهم السلام- که با شیر مادر به ژرفای جانش راه یافته بود، او را به کربلا کشانید. او در آن خاک پاک، گمشده‌ی خود را یافت و برای بیان ناگفته‌های نهفته در سویدای دلش از آن امام کائنات مدد جست. و از پیشگاه محبوب دیرینه‌اش حضرت سیّدالشهدا -صلوات الله علیه- خواست تا طبع شعری به وی عطا فرماید، تا در مسیر احیا و ترویج نام و یاد اهل‌البیت -علیهم السلام- به‌کارگیرد.


و بدین سان شاطر ابوالقاسم علیمدد کنی در حالی از کربلا بازمی‌گشت که شاعری بود سخن‌پرداز بدون این‌که در هیچ جا به سبک کلاسیک و معمول درسی خوانده باشد. او در حالی قدرت ساختن مضامین بلند شعری را به طور موهوبی به‌دست آورده بود که سواد اکتسابی ناقص او حتی به حد داشتن خطی خوانا نیز نمی‌رسید. و هزاران بیت شعر که از ناظم به جای مانده همگی به خط دوستان و بستگان وی موجود است، که آنها را در زمان حیات آن فقید به املای او می نوشتند.


مرحوم قطره در شب پنجشنبه 12 جمادی الاولی 1398 در مجلس عزای حضرت صدّیقه‌ی طاهره -سلام الله علیها- سکته‌ی مغزی نموده و یک ماه بعد، یعنی روز شنبه 12 جمادی الثانی 1398 (مطابق با 30 اردیبهشت 1357 شمسی) -در حالی که سه دختر و دو پسر از خود به یادگار گذاشته بود- درگذشت. و در وادی السلام قم دفن شد.


از آثار ایشان چندین کتاب به چاپ رسیده که شاید به یک چهارم کل اشعار وی نمی‌رسد. فهرست این آثار بدین شرح است:

1. دیوان قطره، 192 صفحه، رقعی. این کتاب اولین کتابی است که از مرحوم قطره به چاپ رسید در حدود سی سال پیش**. و چاپ دوم آن در قطع جیبی توسط انتشارات حق‌بین قم در سال 1398 قمری چاپ شد.

2. خزان باصفا، 260 صفحه، جیبی، کتابفروشی اسلام، تهران.

3. گلزار شهدا، 4+72 صفحه، رقعی، کتابفروشی مصطفوی، تهران.

4. حدیث کسا، 4 صفحه، جیبی.

5. خورشید ولایت، 224 صفحه، جیبی، دارالنشر قم، 1356 شمسی. (اشعار مربوط به حضرت صاحب الامر علیه السلام)

6. شاه ولایت، 312 صفحه، جیبی، دارالنشر قم، 1357 شمسی. (اشعار مربوط به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام)

7. دیوان زینبیّه، 102 صفحه، جیبی، 1350 شمسی.

8. مدایح و مراثی حضرت صدّیقه‌ی طاهره فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها، 199 صفحه، رقعی، 1358شمسی به اهتمام خانواده‌ی آن فقید.


همچنین قصیده‌ای از وی در وصف مسجد جمکران، در سمت غربی صحن مسجد، بر کتیبه نوشته شده است،*** با مطلع:

آن‌مسجدی که طعنه برعرش‌علا زده

 از ابـتـدای مسـجـد تـا انتــها زده




این شرح حال را از کتاب های «نگاهی گذرا بر زندگانی امام رضا علیه السلام» و «نگاهی گذرا بر زندگانی امام جواد علیه السلام» نقل کرده‌ایم. گزیده‌ای از اشعار مرحوم قطره در قالب بخش دوم به ضمیمه‌ی هر دو کتاب به چاپ رسیده است. این تألیفات از آثار مرحوم علامه سیدعبدالرزاق مقرم است که اولی با ترجمه آقای مرتضی دهقان و دیگری با ترجمه‌ی دکتر پرویز دلاور منتشر شده است. 

** این نوشتار را در حدود سال 1370 تنظیم کرده‌اند.

*** این کتیبه سال‌ها در مسجد جمکران نصب بوده است. 

معنی ایمان

بسم الله الرحمن الرحیم 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم

اللهم صل علی علی‌بن موسی الرضا المرتضی


در خجسته سالروز میلاد هشتمین امام علیه السلام، این وبلاگ با هدف نشر اشعار مرحوم ابوالقاسم علیمدد کنی «قطره» کار خود را آغاز کرد.



معنی ایمان

مژده‌ی وصل به یعقوب ز جانان آمد

بوی پیراهن یوسف سوی کنعان آمد

 

مشک از شهر ختا آید و با آهوی چین

بوی عطر و گل از آن روضه‌ی رضوان آمد

 

بهر تنظیم گل و لاله سوی دشت و دمن

ابر رحمت ز سماوات خراسان آمد

 

جمله ارواح مجرّد ملک و حور و قصور

گرد آن شمع هدی ظاهر و پنهان آمد

 

گفتم این سرّ هویّت که بود گفت سفیر

رحمت واسعه‌ی خالق رحمان آمد

 

تا که آن غنچه‌ی طوبای ولایت بشکفت

عندلیب چمن و مرغ خوش الحان آمد

 

خلق در نشو و نما در چمن مرتضوی

به تماشای قد سرو خرامان آمد

 

باطن امر که در ظاهر عالم مخفی است

بهر اثبات خداوند جهانبان آمد

 

مُنزِل وحی ندا داد که از پرده‌ی غیب

حافظ دین مبین حامی قرآن آمد

 

آن طبیبی که به اموات دمد روح حیات

دم عیسی است از او روح در امکان آمد

 

شب میلاد علی شمس شموس نبوی است

مرتضی بود و رضا معنی ایمان آمد

 

گر چه در کون خداوند رعیّت باشد

مالک ملک جهان صاحب ایران آمد

 

خلق ایران به جهان تا به قیامت نازند

که چنین رحمت حق ناشر ادیان آمد

 

گفت توحید بود حصن حصین بهر بشر

منم آن شرط به حق کز سوی سبحان آمد

 

«قطره» هشتم فلک محور برج ده و دو

صاحب روز و شبان مهر فروزان آمد