-
زلف او والیل رویش والضحی
دوشنبه 3 شهریور 1399 16:55
آن ولیّ الله مطلق در منا آن ذبیح الله دشت کربلا بود در دشت بلا سبط رسول وجه زهرا والی ملک ولا ذوالجناح عشق او پویا چو برق برق عشقش سوخت کل ماسوا پیک حق از عرش نازل شد به فرش بهر درک فیض نور ذوالعلا دید جبرائیل کاندر آن زمین گشته طالع شمس وجه مصطفی سوی ظل الله آمد جبرئیل با خضوع و حمد و تسبیح و ثنا نور حق را جلوهگر در...
-
شد جدا زشمشیر، دست آن نکوخواه
دوشنبه 3 شهریور 1399 16:49
در حرم سرا بود طفل ناز پرور از امام مسموم مجتبای اطهر دید در حرم خانه نیست روح جانانه ای عزیز زهرا بود عاشق شاه راحت دل و جان شد برون زخیمه غمگسار و گریان محو و مات حیران بود فکر روح امکان بود ای عزیز زهرا گفت کو عمویم عمّه وفادار در حرم نباشد آن سلیل دادار سوی دشت میپویم تا عموی خود جویم ای عزیز زهرا کان صبر زینب...
-
برس به داد من ای مقتدای ارض و سما
یکشنبه 2 شهریور 1399 13:06
به خاک پای تو روی سیه نهم به جزا که روسفید شوم نزد مادرت زهرا هر آن که بر سر او سایة ولایت توست ز آفتاب قیامت کجا کند پروا مدام آرزویم این بود که از کف تو بنوشم از قدح کوثر تو شهد لقا نقاب چهرة خورشید روی خود بردار ز ابر زلف عیان کن جمال جلّ علا به وقت دادن جان به تنگنای لحد برس به داد من ای مقتدای ارض و سما اگر که...
-
حرّ ریاحی
یکشنبه 2 شهریور 1399 12:42
حر نامدارم با سپاه لشکر آمدم بجنگ نور چشم حیدر زین عمل پشیمانم محو و مات و حیرانم ای عزیز زهرا رو به خیمۀ شاه آمده شتابان در کنار خیمه ایستاده حیران سیل اشک جاری کرد گفت و آه و زاری کرد ای عزیز زهرا گفت بارالها من گناهکارم زاد راه و توشه جز خطا ندارم مرغ دل پر کنده سر به زیز افکنده ای عزیز زهرا از حرم برون شد دید وقت...
-
مرغ لاهوتم که در ویرانه مأوا کردهام
یکشنبه 2 شهریور 1399 11:28
شاه بازم من که در دام بلا افتادهام اندرین غمخانۀ دار فنا افتادهام بیگناهم در کف صیاد گشتم مبتلا حاکم امر قضایم در بلا افتادهام مرغ لاهوتم که در ویرانه مأوا کردهام بلبل دستان سرایم از نوا افتادهام بس کشیدم رنج راه و فرقت روی پدر عاقبت در چنگ قوم بی حیا افتادهام من عزیز شاه مظلومان حسینم این چنین که در این...
-
بر لبش بنهاد لعل، جان به جانان عرضه داشت
یکشنبه 2 شهریور 1399 11:22
این شنیدم در خرابه کودک سلطان عشق دید رأس باب را آن بلبل بستان عشق گفت بابا گو چرا گریان و حیران آمدی خانۀ بیگانگان رفتی و اینسان آمدی خاک خاکستر نشسته بر گل رویت چرا گشته پنهان از نظر طاق دوابرویت چرا در شب تیره در این ویرانه مهمان آمدی گو چه رخ داده که اینسان دیده گریان آمدی بس که با رأس پدر افغان و سوز و ساز کرد...
-
هلال ماه محرم - بازنشر - موقت
شنبه 1 شهریور 1399 17:20
https://mrghatre.blogsky.com/1398/06/10/post-24/
-
مگر امروز حسین آمده در کرب و بلا
شنبه 1 شهریور 1399 16:47
من ندانم که چه شوریست در این ملک بپاست هر طرف مینگرم شور قیامت بر پاست مگر امروز حسین آمده در کرب و بلا که بپا در دو جهان زمزمه و شور و نواست به سر عاشق سرگشته کجا آرام است بگذرد از سر و جان چشم امیدش به خداست به لب بام شدم بهر تماشا دیدم منزل قافلۀ عشق به معراج دعاست گوئیا گشته بپا خیمۀ ثار اللهی در زمینی که به از...
-
بهر نجات شیعیان دستی بر آر از آستین
جمعه 13 تیر 1399 18:36
دار الشفای نشأتین طوف حریم کوی توست قبله نمای عالمین آن گوشة ابروی توست چشم تمام خلقتین سلطان خوبان سوی توست بهر نجات فلک عین در بحر طوفان موی توست تا کی نهان در پردة غیب عوالم روی توست تا کی بماند در قفس این طوطی هند بقا جز تو نباشد هیچ کس تا بگسلد دام بلا ای دست حق، فریادرس، کن درد مهجوران دوا گل در کمند خار و خس...
-
حجت والاتبار
جمعه 13 تیر 1399 17:55
بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى...
-
باب عطا
پنجشنبه 12 تیر 1399 17:56
این آستان قدس تو باب عطا بود این بارگاه مهبط وحی خدا بود پشت و پناه مردم بی خانمان توئی محتاج بر عطای تو شاه و گدا بود هر روز و شب که بگذرد از من عزیز حق چشم امید من به در این سرا بود گر کعبه حقیقت حق جای التجاست در طوف قصر قدس تو جای دعا بود بر چار رکن و شش جهت و هشت قبلگاه عکس رخ تو آینه حق نما بود باب المراد و مونس...
-
دست توسل
چهارشنبه 11 تیر 1399 18:22
آنان که سکه بر ورق ماسوا زدند آن سکه را به نام شه دین رضا زدند افتاد عکس سکه چو بر لوح کائنات کوس نشاط مردم ارض و سما زدند از مایری گرفته برو سوی لایری هر جا که بود رایت نور و هدی زدند بر بام هر ستاره و هر ماه و هر فلک پرچم به نام حجت رحمن رضا زدند در ساق عرش خطبه به نامش سروش خواند نامش به روی پایه عرش استوی زدند بر...
-
نوید
چهارشنبه 11 تیر 1399 17:43
ز غیب پرده غیب خدا نوید آمد از آسمان ولایت مهی پدید آمد هر آن چه بود پس پرده الهیت پدید گشت ز رخ پرده را کشید آمد چشید شهد لقا را حضور شاهد غیب به جام آینه عکس جمال دید آمد تجلیات جمال جلال را چون دید که دست دل ز همه ماسوا کشید آمد فروخت ملک جهان را به مردم دنیا که حسن چهر خداوند را خرید آمد ز کلک قدر مشیت به دفتر...
-
کعبه ولا
سهشنبه 10 تیر 1399 16:57
ای حرمت کعبة ولای محمّد (ص) صحن و رواقت حرمسرای محمّد (ص) تکیه زدی بر سریر مجد مشیت تاج به سر بر کفت لوای محمّد (ص) در صور کائنات و مشرق ذرات نقش و نگارنده رضای محمّد (ص) زاده موسی رضا سفینه توحید نوح نجاتی و ناخدای محمّد (ص) چشم چراغ روان و مجد توانا جلوه خورشید در سمای محمّد (ص) پرده بر افکن ز آفتاب جمالت آیینه روی...
-
چهره آئینه نما
سهشنبه 10 تیر 1399 16:56
آیینه نما چهره آیینه نما را در چهره آیینه ببین وجه خدا را خواهی که ببینی تو خداوند رعیت بین در همه آفاق انیس ضعفا را گویند خدا را نتوان دید توان دید در آینهی روی رضا بین تو خدا را در طوس برو در حرم سرّ هو الحق بین جلوهی کاخ حرم بدر دجی را در صحن و سرایش زده صف خیل ملائک دارند حفاظ حرم مجد علا را از شوق و شعف صبح و...
-
شمس شموس
دوشنبه 9 تیر 1399 17:52
این سراپرده که برتر بود از عرش علا این بود بارگه مجد غریب الغربا کعبه و طور منا مشعر و معراج دل است طور موسی بود و قبله گه ارض و سما گفتم این کاخ مجلل ز که باشد گفتا بود از خسرو کونین معین الضعفا در حرم چشم دل و دیده نما باز و ببین پرده افکنده ز رخ شمس شموس دو سرا از گریبان فلک شمس چو بیرون آید بوسه بردارد از این خاک...
-
ما امت دلباخته خسرو طوسیم
یکشنبه 8 تیر 1399 16:46
آزاد کن از دام قفس مرغ روان را تا سیر عوالم کند و کشور جان را در کنج قفس منزل این مرغ روان نیست بردار ز پایش هله این بند گران را داری تو اگر عزم سر کوی ولایت وا کن تو پر مرغ حیات دل و جان را در عرش برین پرچم نصرت زده جبریل بر لوح قلم سکه زده نام و نشان را امشب شب میلاد غریب الغربا شد تقدیس نما از دل و جان فخر زمان را...
-
ای رخت مرآت روی کبریا
یکشنبه 8 تیر 1399 16:24
ای رخت مرآت روی کبریا عارضت آیینه ایزد نما گشته ثابت بر تمام ماسوی زلف تو واللیل و رویت والضحی مقتدایی بر تو زیبد ز امر حق از در بخشندگی بر ماسوی حافظ دین خداوندی تویی هم ولی حق وصی مصطفی کنز علم ذوالعلائی یا علی بعد موسی مقتدا بر اولیا صبحدم بخشد به شمس کائنات آفتاب چهره ات بر اوصیا بر بساط قرب سبحان میزبان هم توئی...
-
حیدرآسا قلعۀ کفار را ویرانه کن
جمعه 6 تیر 1399 18:14
باز خواهم آسمان عقل را پیدا کنم روح در جسم جهان و آدم و حوا کنم پرّ مرغ بستة افلاک دل را وا کنم سیر در اسرار حق و چارده اسما کنم از بیان آل طاها معرفت پیدا کنم پا نهم بیرون از این عالم روم درکوی یار عیش و نوش و دلربایی هست آن جا برقرار در همه نقش و نگاری هست عکس روی یار بر در دولت سرای شاه گردم خاکسار چشم حق بین، دیدِ...
-
پنهان نما در ابر رخت آفتاب را
جمعه 30 خرداد 1399 17:41
بردار از فروغ جمالت نقاب را پنهان نما در ابر رخت آفتاب را آباد کن تو کشور ملک خراب را کن باز باب عدل و سؤال و جواب را ای خسرو زمانه تهی کن رکاب را ای کشتی نجات جهان مظهر جلال قانون عدل و حکم تو را کی بود زوال آگاهی از شکسته دل و جان پر ملال شمشیر لا بکش ز میان دست ذوالجلال کن واژگون تو کاخ ستم بی حساب را
-
صادق آل نبی گشتی شهید از زهر کین
چهارشنبه 28 خرداد 1399 13:35
قلزم غم زاشک چشمم طرف دامان تو شد هر پریشان خاطری جانا پریشان تو شد موسم گل گشت صحرا شد برای دشمنان از برای دوستانت عید قربان تو شد صادق آل نبی گشتی شهید از زهر کین از جفای مشرکین ویران دبستان تو شد گر تو را منصور از زهر جفا مسموم کرد از جفای خائن دین هتک قرآن تو شد جعفر صادق به حق مادرت زهرا قسم کن فنا هر مشرکی منکر...
-
قامت چرخ کمان گر شده از بار الم ...
سهشنبه 27 خرداد 1399 22:46
دل سرگشته نگشتی تو خبردار امشب در جهان شور عزا گشته پدیدار امشب گر خزان گشته گلستان نبی یاران باز کرده طغیان به جهان فتنه اغیار امشب همه شب غلغله در باغ ربوبیت بود عندلیبش زچه لب بسته ز گفتار امشب مادر دهر ز کف داده شکیبائی را زآه جانسوز دل عترت اطهار امشب از هیاهوی ملک در ملکوت اعلاء چرخ قوسین فلک مانده ز رفتار امشب...
-
پوشیده به تن رخت عزا عامی و عالم
سهشنبه 27 خرداد 1399 17:06
چون مرغ شب آهنگ به گلزار بنالم در روز پریشان و شب تار بنالم هر لحظه کنم گریه شب و نوحه سرایم تا صبح به گرد گل رخسار بنالم دور از وطن افتاده و با مرغ خوش الحان گه در چمن و گاه به کهسار بنالم من از سرشب تا به سحر چشم به راهم کآید سحر من گه دیدار بنالم چون ابر بگریم زغم جعفر صادق از ظلم ستم پیشۀ اغیار بنالم مجروح شده...
-
موسی جعفر سرش بنهاده بر زانوی غم
سهشنبه 27 خرداد 1399 16:44
صادق آل محمد قبله کروبیان شد شهید از زهر کین مصباح عرش آسمان رفت آن آموزگار مکتب علم لدن بحر احسان قلب پرخون در حیات جاودان یک دلی بیغم نباشد از کهین و از مهان موسی جعفر سرش بنهاده بر زانوی غم قامت معصومه خم گردید از بار الم شد جهان ماتمکده از نالۀ اهل حرم شد زعدلش واژگون قصر خطا کاخ ستم صبر و طاقت داده از کف از غمش...
-
دل او ز تیر طعنه شده همچو لجّۀ خون
دوشنبه 26 خرداد 1399 16:57
دل شیعیان از این غم شده غرق خون پریشان که به فصل گل خزان شد هله بوستان جانان که نموده است پرپر گل بوستان زهرا چه قیامتی به پا شد ز فغان عندلیبان دل صادق محمد ز جفا و زهر کینه شده غرق خون و مجروح ز جفا و ظلم عدوان شده زآه آتشینش دل عالمی مشوش دل عالمی مشوش شده زآه اهل عرفان چه قیامتی به پا شد ز قیام این قیامت که ز نای...
-
آن که بیمار تو باشد پی درمان نرود
جمعه 12 اردیبهشت 1399 11:30
سرمهی دیدهی ما خاک سرای تو بود دیده روشن ز مه بدر دجای تو بود روح از عالم امر است مجرد آری روح از ظلمت انوار ملای تو بود از فروغ رخ سیمای تو در کعبهی دل این نوا قبله حاجات منای تو بود طاق افلاک حرم را که مهندس زده است آن مهندس به خداوند خدای تو بود زینت قائمه و جلوهی خورشید وجود ذرّهی گرد و غبار کف پای تو بود من...
-
گر توئی طالب رخ دلدار * یار پیداست از در و دیوار
یکشنبه 7 اردیبهشت 1399 11:58
روی آن دلستان ندیدی تو ماه آن آسمان ندیدی تو تو بکشتی نشستهای شب و روز ناخدا را عیان ندیدی تو همچو ماهی در آب غوطهوری از چه آب روان ندیدی تو تو در این باغ کردهای منزل صاحب گلستان ندیدی تو اهل کنعانی و ولیکن حیف یوسف مصر جان ندیدی تو تو که عنقای قاب قوسینی مرغ آن آشیان ندیدی تو این ره شام را تو پیمودی میر آن...
-
تضمین غزل شاطر عباس صبوحی
یکشنبه 7 اردیبهشت 1399 11:25
گنج مردان خدا دانش و علم وادب است مرد بی علم و ادب روز و شب اندر تعب است شب قدر است و دلا نیمۀ ماه رجب است «روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است آری افطار رطب در رمضان مستحب است» دل هر غمزدهای را تو مرنجان که فقیه قلب هر دل شدهای را تو مسوزان که فقیه از لب لعل روان بخش دُر افشان که فقیه «روز ماه رمضان زلف میفشان...
-
هر درد را ز داروی مهرش دوا کند
سهشنبه 2 اردیبهشت 1399 10:55
طوطی فکرتم طیران کرد در سما رفت از سما به قبله اقلیم ماسوی دیدش که تکیه کرده به اورنگ ذوالعلا دارد به کف صحیفه زهرا مصطفی بنوشته در صحیفه عیان صاحب الزمان آمد ز لامکان به مکان صاحب الزمان چون خواست ذوالجلال ببیند جلال خود آئینه ساخت بهر بدیع المثال خود بگرفت پرده از رخ شمس جمال خود بی پرده خواست تا که رسد بر وصال خود...
-
کی می شود از آستین آید برون دست خدا
سهشنبه 2 اردیبهشت 1399 10:35
کی می شود از آستین آید برون دست خدا آید برون از آستین دست ولی کبریا هر مشکلی باشد تو را حل میکند مشکل گشا مشکل گشا حل میکند با بازوی خیبر گشا لاهوتیان ناسوتیان هستند در تحت لوا ظلمت گه انوار و نار هر لیل را باشد نهار هر خار بین با گلعذار باشد کنار جویبار صدها هزاران خار خار گردد فدا در کوی یار تقدیس گل را میکند در...