-
بگو کرده وصیت مادر تو ...
یکشنبه 21 دی 1399 10:39
وصیت چو شد از ضرب در رنجور زهرا شده غمخانه بیت النور زهرا رخش نیلی و پهلویش شکسته حضورش آن شکسته دل نشسته به زینب گفت ای دریای رحمت به تو دادم عزیز من وصیت از آن رو آفتاب مشرقینی علی را دختری یار حسینی تو کان علم و بحر بی کرانی که بار عشق بر منزل رسانی ز بعد از من تو بانوی حریمی انیس و مونس جمع یتیمی گل دستان سرای این...
-
شد خزان گلزار عمر فاطمه
شنبه 20 دی 1399 09:50
هر دم از افلاکیان آید نوید پرده از رخ زهرۀ زهرا کشید فاطمه بخشندۀ جرم و خطاست ز اول ایجاد تا روز وعید دست از دامان زهرا بر مدار کس ز درگاهش نگردد ناامید کردم از پیر خردمندان سؤال چه سبب گردید شد زهرا شهید گفت از داغ پدر مام گرام قامت سروش ز بار غم خمید از فراق باب بود زهرا روز و شب دیده گریان شهد غم را می چشید در تمام...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 18 دی 1399 11:09
تا چند تو مغرور و بیگانه پرستی بیگانه پرستی تو که با غیر نشستی آن عنصر هستی که به تو داد خداوند مفروش به دنیا و درم، حیله و سوگند آوخ دل من سوخت از آن روز که زهرا گردید پریشان ز جفاکاری اعدا در نیمۀ شب شاه ولایت اسد الله اسرار نهان داشته از مردم گمراه تا فاطمه از دار فنا رخت کشیده با پهلوی بشکسته، حزین، قدّ خمیده آن...
-
گرچه مریضم ز جفای رقیب
چهارشنبه 17 دی 1399 09:57
دوش شنیدم ز لب رهبری کرد مرا از دل و جان رهبری گفت دلم گشته ز محنت ملول از غم زهرا گل باغ رسول بضع نبی شمع شبستان حق زینت و زیب و فر ایوان حق آن صدف هشت و سه در ثمین مکمن انوار خدای مبین گفت: علی، جان به لب من رسید روز فراق و شب هجران رسید از همه سو در به رخم بسته شد سینه ام از بار الم خسته شد یاد چو از ظلم خسان می...
-
هنوز خون چکد از چشم گنبد گردون
دوشنبه 8 دی 1399 11:53
قسم به طرّۀ لیلی و گریۀ مجنون هنوز خون چکد از چشم گنبد گردون فتاد قطرۀ خونی ز چشمۀ خورشید که نه سپهر عوالم ز خون شده گلگون به صحن و باغ و گلستان به پا قیامت شد ز شور و زمزمۀ عندلیب و آه درون ز چشم ابر مشیّت فتاده قطرۀ اشک که دامن فلک کائنات شد جیحون رواق کنگرۀ عرش کائنات شکست ز جور و ظلم و ستم، فتنه های گوناگون از آن...
-
بادی وزید، نخلۀ پر بار و بر شکست
یکشنبه 7 دی 1399 11:27
طوفان باد دی، قدِ سروِ شجر شکست از باغبان ز بار مصائب کمر شکست فصل بهار و ساحت بستان و صبحدم بادی وزید، نخلۀ پر بار و بر شکست تا رخت از سرای فنا مصطفی کشید آئینۀ وجود ز سنگ قدر شکست در بر نمود رخت عزا ماسوی از آنک درج دهان حضرت خیر البشر شکست گر تازیانه باعث قتل بتول شد قلبش ز دست خلق و فراق پدر شکست آتش زده به خرمن...
-
یا فاطمة الزهرا مهدی تو میآید
جمعه 5 دی 1399 20:31
بر چهرۀ خورشید بنشسته غبار غم ز آن رو که شده نیلی مرآت رخ خاتم جاری شده سیل اشک از چشم ولی الله در ماتم وجه الله آن سیّدۀ عالم صندوق درِ وحدت از لطمۀ در بشکست افتاد به روی خاک آن گوهر کان یم زهرا به فغان گفتا با ختم رسل: بابا افتاد ز انگشتِ انگشتر تو خاتم از سینۀ مجروح زهرا شده خون جاری گردیده خضاب از خون رخسار گل...
-
خون جای اشک می چکد از چشم کائنات
پنجشنبه 4 دی 1399 11:36
گرد غمی به چهره زهرا نشسته بود راه عبور سلسله اشک بسته بود خون جای اشک می چکد از چشم کائنات زآن خار غم که بر دل زهرا نشسته بود فصل بهار و غنچه گل زرد رو چرا گفتم کنار نخله گل خار رسته بود از آن مصیبتی که به زهرا رسیده بود سر رشته قرار ز دستش گسسته بود سیلاب اشک فاطمه، افغان اهل بیت بهر شه ولایت و طفل خجسته بود از ظلم...
-
سوخت از آتش درِ رحمت ز بیداد خسان
سهشنبه 2 دی 1399 14:48
تا به روی خاک، بر از نخلۀ گلزار ریخت باغبان دید و ز دیده عقد گوهربار ریخت سوخت از آتش درِ رحمت ز بیداد خسان خاک و آذر بر سر ما از در و دیوار ریخت تا شکست از ضرب در پهلوی زهرای بتول فاطمه اشک از بصر بر صفحۀ رخسار ریخت میوۀ نارس ز شاخ نخل علمنا فتاد مرتضی اشک از بصر از نرگس گلنار ریخت در مصیبت های زهرا نالۀ اهل حرم سیل...
-
در لوح دل عالم شد خطبۀ او مکتوب
دوشنبه 1 دی 1399 11:22
آدم نتوان داند این منطق گویا کیست در دایرۀ پرگار این نقطۀ اولی کیست امر احدیت را آن کو کند اجرا کیست در محور این خورشید این نور تجلا کیست تا کشتی آئین را ایمن کند از طوفان کاخ ستم اغیار از عدل کند ویران در پرده نهان دارد اسماء توانا را آن زهره زهرائی شمس فلک آرا را چشمی نتوان بیند آئینۀ طاها را با عقل توان دیدن این سر...
-
بحر صبر ذوالجلال
یکشنبه 30 آذر 1399 13:40
ای فروغ مهر روی ذوالجلال صبح رخسار تو را نبود زوال از عبودیّت تو در عالم شدی شمع بزم قصر مصباح جلال علم را از شاه عشق آموختی که شدی کان سخن، بحر کمال گنج دانش در دل ویران توست چون که در ویران بود دُرّ مقال لشکر غم را تو کردی مضمحل کاخ کفر و شرک کردی پایمال چون خداوند مبین محبوب توست ره نیابد در دلت رنج و ملال خواستم...
-
فرماندۀ کونین بود مادر سادات
پنجشنبه 27 آذر 1399 11:40
هر لحظه کنم بر همه آفاق مباهات خلّاق جهان دارم و سلطان سماوات دست طلبم سوی خلایق نگشایم ز آن رو که منم ریزه خور خالق ذرّات رزّاق جهان خالق و مرزوق، خلایق از فیض عظیمش شده ابنای جهان مات از اوّل ایجاد جهان تا به قیامت فرماندۀ کونین بود مادر سادات آن اعظم اسماء خداوند که باشد گفتم که بود فاطمه آن قبلۀ حاجات آن گوهر...
-
چهارده معصوم علیهم السلام
چهارشنبه 26 آذر 1399 15:55
توشهای بر کف مرا جز ناله آهی نیست نیست خواجه آگاهست ما را ملک و جاهی نیست نیست در عبودیت محمد رحمة للعالمین جز مقام قرب او را بارگاهی نیست نیست شیعیان در آفتاب روز محشر بهر ما جز به ظل سایۀ احمد پناهی نیست نیست گفت احمد: مرتضی باشد ولیّ کائنات غیر او بخشندۀ جرم و گناهی نیست نیست بحر فیض یازده دریای گوهر فاطمه است خلق...
-
نور مه بر صحنه غبرا متاب
یکشنبه 9 شهریور 1399 18:17
نور مه بر صحنة غبرا متاب زیب عرش افتاده بر روی تراب آخر ای خورشید تابان سپهر سایه گستر شو به روی آفتاب اوفتاده در دل دریای خون جان زهرا و روان بوتراب از فغان جانگداز کودکان رفت از دست ملائک صبر و تاب قلب دریای مشیّت سوخته از شرار آه دلهای کباب دست زینب گیسوان فاطمه شد ز خون حلق شاه دین خضاب تا قیامت محفل ماتم به پا...
-
بیبرادر شدم و بیکس و بییار امشب
یکشنبه 9 شهریور 1399 18:03
شیعیان از ستم قوم جفاکار امشب دخت سلطان عرب گشته عزادار امشب یک نفر از سپه شوم جفاکیش نداد تسلیت بر اسرای شه ابرار امشب عترت شاه شهیدان همه محزون گریان جمله در عیش و طرب قوم ستمکار امشب اندر آن ظلمت شب هاتف غیبی می گفت ساربان شرم کن از عترت اطهار امشب این بدن زینت و بر دوش نبی داشت مکان از چه پنهان شده از خاک و خس و...
-
از خون حنجر تو کنم گیسوان خضاب
یکشنبه 9 شهریور 1399 17:15
دامن کشان به دامن این دشت رو کنم با مرغ آشیان دلم گفتگو کنم از هر طرف روانه شوم با دل پریش هر لحظه ای وصال تو را آرزو کنم گاهی به خیمه گهی سوی حربگاه سرگشته هر طرف بروم جستجو کنم آمد کنار نعش برادر به گریه گفت شاه نجف کجاست تو را رو به رو کنم آب روان که نیست میسر برای من از اشک دیده جسم تو را شستشو کنم از تیغ و تیر و...
-
یادش آمد از لب عطشان شاه
یکشنبه 9 شهریور 1399 17:13
روز و شب مستم زصهبای الست مست بینم عالم بالا و پست چون شنیدم از لبش قالوا بلی اوفتاده بر سرم شوق لقا از شراب عشق مست و سرخوشم چون سمندر در میان آتشم پردهداران پردهام بگسیختند شهد می در ساغر من ریختند کرد آن پیک سحر فرخنده فال سیم برقم را به مبدأ اتصال سیم برق من به دست دلبری است دلبری مصباح بزم داوری است ناخدای بحر...
-
جدا ز تیغ جفا گشت دست خسرو ناز
جمعه 7 شهریور 1399 19:54
شهی که آب بقا را به تشنه کامان داد کنار بحر لب تشنه جان به جانان داد وفا به عهد الستی که بسته بود نمود که سینه را هدف تیر نار و پیکان داد به رتبه بود علمدار شاه تشنه لبان نجات کشتی دین را ز بحر طوفان داد شرار آتش آهش ز کام تشنه اثر ربود آتش غم را به دست عمان داد گذشت از سر و از دست و جان به راه حبیب خداش دست یدالهی...
-
سقّای این طفلان منم
جمعه 7 شهریور 1399 19:32
سقای شاه نشأتین گفتا برادر جان حسین از خیمه ای نور دو عین از آه و افغان شوروشین بردل نبود تابم عطشان به لب آیم لب تشنه اطفال حرم ای قلزم جود و کرم بنشسته بر رخ گرد غم حلقه زدند بر گردهم چون آب بود نایاب افسرده دل بی تاب سقای این طفلان منم از آهشان حیران منم از بهرشان گریان منم حیران و سرگردان منم نبود به کف آرامم ای...
-
جای سرشک خون چکد از جوی دیده ام
جمعه 7 شهریور 1399 00:08
من آفتاب مشرق صبح سپیده ام روح به جسم عالم امکان دمیده ام من در حضور ختم رسل شاهد قدم یک جرعه می ز ساغر ساقی چشیده ام در آن هلال جام که لب را نهاده ام عکس نگار در قدح جام دیده ام با مردمان با خبر از حق حسین گفت من روح جسم خاتم و نور دو دیده ام بگذشتم از جهان فنا باقیم به ذات در هر دلی چو طوطی جان آرمیده ام مجروح شد ز...
-
داغی به دل لاله نهاده غم اکبر
پنجشنبه 6 شهریور 1399 23:57
داغی به دل لاله نهاده غم اکبر خون می چکد از برگ گل و لاله احمر لیلا چه کند دید به معراج شهادت آن غنچه زیبای حسینی شده پرپر دل سوخت جگر سوخت کبد سوخت ز لیلا پس قلب حسین سوخت و آن گه دل حیدر روی فلک و غنچه گل برگ گلستان نیلی شده از خون گلوی علی اصغر طفل و لب دریا و دهد جان لب عطشان دریا که دلش سوخته ز آه دل مادر زلفین...
-
داغی به دل لاله نهاده غم اکبر
پنجشنبه 6 شهریور 1399 23:57
داغی به دل لاله نهاده غم اکبر خون می چکد از برگ گل و لاله احمر لیلا چه کند دید به معراج شهادت آن غنچه زیبای حسینی شده پرپر دل سوخت جگر سوخت کبد سوخت ز لیلا پس قلب حسین سوخت و آن گه دل حیدر روی فلک و غنچه گل برگ گلستان نیلی شده از خون گلوی علی اصغر طفل و لب دریا و دهد جان لب عطشان دریا که دلش سوخته ز آه دل مادر زلفین...
-
گشته ای روانه سرو خوش خرامم
پنجشنبه 6 شهریور 1399 23:32
شاهزاده اکبر نور چشم لیلا ای عزیز مادر سبط شاه بطحا لحظهای مرو از بر نور دیدۀ مادر من شوم فدایت میروی به میدان شمع محفل من ناقه را سبک ران آرام دل من تو نظر به حالم کن قلب پر ملالم کن من شوم فدایت گشتهای روانه سرو خوش خرامم آهسته ز بر رو ای ماه تمامم تا جمال تو بینم گل ز روی تو چینم من شوم فدایت میوۀ نهال بوستان...
-
دید افتاده به خاک از صدف آن دُر ثمین - بازنشر - موقت
پنجشنبه 6 شهریور 1399 23:28
https://mrghatre.blogsky.com/1398/07/06/post-42/%d8%af%db%8c%d8%af-%d8%a7%d9%81%d8%aa%d8%a7%d8%af%d9%87-%d8%a8%d9%87-%d8%ae%d8%a7%da%a9-%d8%a7%d8%b2-%d8%b5%d8%af%d9%81-%d8%a2%d9%86-%d8%af%d9%8f%d8%b1-%d8%ab%d9%85%db%8c%d9%86
-
غنچه شاخ گل زهرا شده پرپر
پنجشنبه 6 شهریور 1399 00:14
ز اشک دیده ام لبریز شده پیمانه و ساغر بریزم ژاله از مژگان به روی صفحه و دفتر به صحرا دشت و بر چون صید می گشتم که صیادی شکست از صید جانم از خدنگ تیر بال و پر به فرق آسمان خون می چکد از چشمه خورشید از این رو خاک می ریزد به فرقش چرخ نیلی فر که ناگه از در و دیوار عالم این ندا آمد بگفتا غنچه شاخ گل زهرا شده پرپر علی اکبر...
-
قبر کوچکی کند، پشت خیمه پنهان
چهارشنبه 5 شهریور 1399 23:55
کودک عزیزم کام خشک عطشان تشنه جان سپردی در کنار عمان در مقابل جانان گشته ای علی قربان طفل ناز پرور طفل شیرخواره تشنه تیر پیکان کام خشک مجروح ای ذبیح عطشان بس غمت بود افزون جوی دیده شد پرخون طفل ناز پرور سوی خیمه آورد طفل نازدانه همچو جان شیرین آن دُر یگانه گفت خواهرم زینب طفل من به تاب و تب طفل ناز پرور قبر کوچکی کند...
-
حضرت علی اصغر علیه السلام - بازنشر - موقت
چهارشنبه 5 شهریور 1399 23:28
آب زپیکان تیر حرمله نوشید https://mrghatre.blogsky.com/1398/07/09/post-48/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b5%db%8c%d8%a8%d8%aa-%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%a7%d8%b5%d8%ba%d8%b1-%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87-%d8%a7%d9%84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85 آخر این کودک دل باخته مهمان شماست...
-
یوسف روانم وقت جان نثاریست
سهشنبه 4 شهریور 1399 22:59
شاهزاده قاسم مستشار شاهی میروی به میدان از دلم گواهی کن نظر به حال من بین شکسته بال من ای عزیز مادر آرام دل جان شمع محفل من از نهال عمرم بذل حاصل من میروی برو مادر همچو سرو سیمین بر ای عزیز مادر بزم شادمانی چیدهام برایت سوی خیمه برگرد جان من فدایت نو عروس گریان است بهر تو پریشان است ای عزیز مادر یوسف روانم وقت جان...
-
به ناله گفت عموجان برس به فریادم - بازنشر - موقت
سهشنبه 4 شهریور 1399 21:58
https://mrghatre.blogsky.com/1398/07/07/post-43/%d8%a8%d8%b1%d9%81%d8%aa-%d8%a8%d9%84%d8%a8%d9%84-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%b2-%d8%b3%d8%a7%d8%ad%d8%aa-%d8%a8%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86
-
جان عشاق سپندیست که در مجمر توست
دوشنبه 3 شهریور 1399 17:10
ای که دل آئینه دار رخ نیک اختر توست دل و آئینه و اجسام و صور مظهر توست دل جان پرور تو پیش حبیب است حسین منزل دلبر تو در دل مهر انور توست همه از مردمک دیده رخت میبینم آینه دار جمال تو رخ دلبر توست آنچه در خلد برین چشمۀ حیوان باشد قطرۀ از قطرات یم جان پرور توست در دل و آینۀ عالم و عامی پیداست علت غائی دین تاج ولا بر سر...